جمعه ۲ آذر
نوشتاری در باب ننوشتن شعری از نوید خوشنام
از دفتر شعرناب نوع شعر افراغ اندیشه
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۰۳:۱۹ شماره ثبت ۸۲۲۶۱
بازدید : ۶۹۴ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب نوید خوشنام
|
راستش گاهی به سرم میزند و با خود میگویم شاید دیگر ننویسم. ننویسم که کلمات را آلوده نکنم به گناه.
ننویسم، تا بیاموزم سکوت را. ننویسم تا یاد بگیرم حبسِ احساس را در محبس سکوت و زندانِ تنهاییِ همیشگی و ازلی و ابدیِ انسان.
ننویسم، تا تو نخوانی، و ندانی، که چه میگذرد این روزها بر من.
ولی، مستانه میخندم تا یادم بماند تظاهر بهترین شغل دنیاست. تا یادم بماند که دیگران همه مارا خندان میخواهند. که یادم بماند انسانِ دلتنگ, دلشکسته، تکه تکه، جایش در زباله دانیِ یادهاست. که منتظر بماند روزی از همین روزها قلب مکانیکی اش مثل قلبِ روحش از کار بیفتد و فاتِحَه.
بالای مزارش گرد شوند و به یاد دورانی که میخندید قطره اشکی بنشانند و بنشینند فاتحه ای بی روح بر جسمِ سخت و سنگ و سردش بخوانند و بروند غذایشان را بخورند، تا گرم است!
میخندم تا یادم بماند این من دیگر آن منِ سابق نیست. شکسته است. روزهایِ زیادیست که شکسته است.
به یاد می آورم آن روزها را که لب به شکوه باز کردم و گفتم دوستان! خسته ام. و آنها یک به یک رفتند.
خستگی هایم خسته کننده بودند نازنین!
میدانی، انسانِ دلتنگ, دلشکسته، تکه تکه، جایش در زباله دانیِ یادهاست. که منتظر بماند روزی از همین روزها قلب مکانیکی اش مثل قلبِ روحش از کار بیفتد و فاتِحَه.
...
و حالا این منم. همان مرد دلتنگ که دلش مدام شور میزند و مغزش دیرگاهیست نمکزارست.
...
بگذار بنویسم نازنین
من لبخند نمیزنم و کاری جز نوشتن از من برنمی آید.
.
نوید خوشنام
تهران چهارشنبه 30 اردیبهشت 94
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.