يکشنبه ۲۷ آبان
عشق بی پایان شعری از حمیدرضا گلشن
از دفتر شمعدانی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۹۸ ۲۲:۵۳ شماره ثبت ۸۱۱۹۲
بازدید : ۵۴۲ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب حمیدرضا گلشن
|
مانده یادت روز اول، قول و پیمانت هنوز؟
مانده چشمانم به راه خط پایانت هنوز
شاه بیت دفترم بودی غزل بانوی من
مانده بیتی از دلم در نقش دیوانت هنوز؟
لحظه لحظه با تو بودن حکم یک افسانه داشت
مانده یادم چشم تو _چاقوی زنجانت_ هنوز
ارتش نازیِ موهایت اسیرم کرده بود
نازنینم! مانده اشغالت لهستانت هنوز
گرچه گوشَت پر شده از دوستت دارم ولی
زیره را می آورد قلبم به کرمانت هنوز
هیچ کس حتی کمی در دلبری مثل تو نیست
می کنم جان را فدای ناز چشمانت هنوز
حرف آخر را بگویم آخرین رویای من
قصد دل کندن ندارد مرد میدانت هنوز
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و سپاس جناب استکی بزرگوار | |
|
سلام و ارادت علی رضای عزیز💙 | |
|
سید جان بی نهایت به من لطف داری شنیدن تعریف از کسی که خودش خالق واژه های ناب و تصویر سازی بکر هست خیلی دلچسب هست. شاد باشی رفیق💙 | |
|
درود به غزل بانوی بزرگوار و خوش ذوق سپاس و ارادت | |
|
سلام و احترام زیبا نگاهید🍂 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.