دل به غربت سپردید
تا زندگی را زندگی کنید
اما تابوت اهنی سنگدل
همه رویاها را سوزاند
و من چه بگویم که "شنیدن کی بود ماندن دیدن"
عروسکها و نامه ها و عکسها خود را نجات دادند
تا برای برباد رفتن امیدها مرثیه سرایند
ای دخترک شیرین، کتابها و عروسکها را لازم نبود بیاوری تا سرت را گرم کنند
زیرا فقط شش دقیقه طول کشید تا به مقصد برسی و اکنون در اغوش امن خدایی
تو ای رهپوی علم و امید لازم نبود برای امتحانت نگران باشی اکنون مادرت باید امتحان صبر بر کوچ ابدی ات را بگذارند
عروس زیبا و داماد جوان اکنون در بهشت کنار خدا دور از سختی و غربت عاشقانه تا ابد کنار همید
خداوندا گوشه چشمی از تو کافی بود تا به حرمت این روزها و به حرمت پرچم مقدسی که در کوله بارشان بود همه را زندگی بخشی اما حکمت را تو میدانی خیر را تو میدانی
خدایا همه را غرق نور رحمتت گردان
آمین
۲. راه جانان
ان که سرش را در ره جانان سپارد
هرگز غم و وحشت بر او معنی ندارد
کاش یک نظر اقا حسین بر من بپاید
کشتی نشین نوح بودن کیف دارد