سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      خاطره ی ماندگار بیابان

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸ ۰۸:۱۸ شماره ثبت ۷۹۲۰۱
        بازدید : ۳۷۰   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      خاطره ی ماندگار بیابان
       
       من بیابانم ...
       یک شبی من در میان یک کویر ، تنهائی بودم ،
       خوابم هم نمی برد ، حوصلم سر رفته بود
       گرچه بادِ مردم آزار آن پتویم را که جنس ماسه بادی بود را ،
       هردم  ز رویم  می ربود
       ناله ی گرمی ‌شنیدم ازطرف های دلم ،
       آن شب بعکس ناله ی آن مرد که خیلی گرم بود ، خیلی سرد بود
       
       گوش دادم او چه می‌گوید چنین ریخته به هم
       دیدم از جمعِ یاران سپاهش او رمیده ،
       مثل مار ، یکریز می پیچد به هم
       
       همه یاران خفته بودند ، فقط او بیدار بود
       خواب انگاری نداشت ، منتظر دیدار بود
       داشت با الله مناجات می نمود ، در کِیف بود
      از فضولی داشتم میمردم هردم ،
       نشنیدنِ آن ماجرا ، بس حیف بود
       دیدم او از یار،  نزدیکیه بی حد را تمنّا می نمود ،
       التماس میکرد دائم
       دم به دم او اشک می ریخت ، دعا میکرد دائم
       از جدایی و فراق ، همه ی جانش به لب آمده بود
       ذکر او طولانی بود ، اما همه تکرار بود
       
       نورخورشید کم کمک پاشیده شد بر پیکرم
       او نمازش خوانده بود ،
       شیدا بلند شد آن مطهر از عبادتگاه شیرین پیکرم 
       ماسه های جایگاهش ، بس ز اشکش خیس بود
       گر معلم بودمی ، نمره ی آن شاگرد خوبم بیست بود
       
       چند روزی گذشت ...
       اینک روزحمله بود
       یک سپاه یورش بیاورد سوی دشمن ،
       القضا ، حمله دقیق بود ، حمله ای یک جمله بود
       چونکه نظمی داشت سپاه ، خیلی سریع آنها رسیدند برهدف
       دارتی شد از بهر سیبل ، آنهم دقیقاً برهدف
       همه را دیدم برگشتند زود ، اما آن عابد ندیدم درمیان
       نعش او را هم  ندیدم درمیان
       دلم هرّی ریخت ، پس دوستم کجاست ؟
       گوش دادم من به لشکر،
       میگفتند به هم :
       پودر شد جسمش ... اینک ناکجاست
       
       نیک فهمیدم :
       اگر از الله ، خیری را بخواهی ، بعد هم زاری کنی
       می توانی هم برای خویشتن ، هم دیگران ، کاری کنی
       
       آن شب ، پر بود از ستاره ،
       خواب زیبائی ، چشمانم  ربود
       در میان خواب خود دیدم ، دوست خوب خود
       حالتی بس ماورائی داشت ، انگاری در آغوشِ خداست
       حسم این بود که پذیرفته شده ست
       این پذیرفته شدن هم جلوه ی زیبائی از لطف خداست
       پیش خود گفتم : او هم که قبول شد ، این پرنده هم  پرید
       از میان جامه های رنگی دنیا ،
       جامه ای زیبا و فاخر چون شهادت را خرید
       
       بهمن بیدقی 98/9/8
       
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۰۸
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸ ۰۰:۲۰
      باسلام و عرض ادب
      سپاسگزارم از شما
      ارسال پاسخ
      سیدمحمدرضالاهیجی
      شنبه ۹ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۳۰
      سلام
      شب خوش
      آثار دلی زیبایی از شما میخوانم
      درودتان

      خدا و خودآ و عشق بر شما باد
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۳۸
      باسلام وعرض ادب
      ممنونم از نگاه پرمهرتان
      سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      يکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ۱۱:۵۲
      سلام بزرگوار
      بسیارعالی
      قلمتان همیشه نویسا باد
      درود .درود درود
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۳۹
      با سلام و عرض ارادت
      ممنون از نگاه پرمحبتتان
      بزرگوارید
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      يکشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۸ ۱۸:۲۲
      درود برشما......... خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      دوشنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۸ ۰۰:۲۰
      باسلام و عرض ارادت
      ممنونم از نگاه پر مهرتان
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0