سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 9 فروردين 1403
    19 رمضان 1445
    • ضربت خوردن حضرت علي عليه السلام، 40 هـ ق
    Thursday 28 Mar 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      پنجشنبه ۹ فروردين

      حکمت از خِلقت چه می دانی شلوغش کرده ای حالا ؟

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۸ شهريور ۱۳۹۸ ۲۲:۰۵ شماره ثبت ۷۷۲۰۴
        بازدید : ۲۶۹   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

      حکمت از خِلقت چه می دانی شلوغش کرده ای حالا ؟
       
      دوباره فحش میداد ، به در و دیوار
      زمین را و زمان را بس به هم میدوخت
      چرا اینگونه است ما را ؟
      چرا آن گونه است آن را؟
      به او گفتم چه میدانی ، سِرّ و رازِ خلقتی را که چنین جاریست
      و چنین تحلیل - نه – قال و قیل میفرمایی اش ، آنرا
      تو که عمریست در زندان " من بودن " ، اسیری
      چگونه از جهان بی نهایت ، تو خبر داری؟
      چه میدانی ربط اینها را؟
      شاید خاک تو ، با خاکِ پای آن درختی که ،
      در چین است ، یکی باشد
      شاید این روحیه ی تو ، با آن انفجار
      انفجارآن ستاره ، که صدها سال نوری فاصله ست مارا
      و یا با گردش ماه ، ربط دارد
      ماچه میدانیم؟
       
      به او گفتم : قصه موسی و خضر را تو به یادت هست؟
      گیر افتاده بود خضر، بی تحمل گشته بود موسی
      هرچه خضر میگفت : هرچه گردانم، تو صبرکن ، میدهم شرحش
      ولی موسی مشوش ، پرسوال ،
      استنطاق میکرد هر زمان ، او را
      قضاوت مینمود او را به آن کاری که جاهل بود،
      چرا این میکنی ؟ زشت است
      چرا آن میکنی ؟ رسوایی محض است
      و خضر میگفت :  توانت نیست با من همقدم باشی
      حکمت را نمیدانی ، تحمل هم نداری ،
      تو بگو تقصیر من چیست این وسط ، موسی؟
      موسی میگفت : ببخشید صبر من لبریزشد اینبارهم،
      بار دیگر مهلتم ده ، صبر کنم آنرا
      ولی ، بار دیگرهم از آن اعمال ، می آشفت
      آش همان آش بود، کاسه آن کاسه
      ولیکن خضر، سه بار او را تحمل کرد(پیش خود گفتم: عجب صبری خدا دارد)
      گفت : کنون میگویم ، اسرارهمه آنرا
      و بعد هم در دلش گفت خوش گذشت اینک خداحافظ
      برو که حوصلم سررفت از این بی صبری
      بر آنچه  نمیدانی
      و قیاس کارهای نو ، با آنچه که میدانی
      نمیدانی سِّر و رازش را و هردم
      میکنی اظهار، فضلی را که درعمق وجودت نیست
      .
      .
      برگردیم به صدر شعر
      به آن فحاش من گفتم :
      تو مو می بینی و الله ، هردم پیچشش را
      تو خود می بینی و الله ، آنها که نمی بینی
      خدا داند تمام عالم بی حد و مرزی را
      که خود خلق کرده است آنرا
      جهانی را که ذره ذره ی آن ،
      بهم زنجیروار ربطست
      و اغلب هم نه یک ربط ، که هزاران ربط دیگر،
      در وجودش هست،
      ارتباطها همچنان جاریست
      خدا داند و دیگرهیچ
      همه ش اسرار واسرارست بهرما ، که نادانیم
      خدا داند اگر تو یک بَدی کردی ،
      آثارش ، از هزاران جای عالم میزند بیرون
      در آن دنیا خواهیم دید : چقدر ظلم کرده ایم ما برهمه عالم
      ستم بر خود، ما، شما، ایشان
       
      جهان همچون پازل مانَد
      هرچه هست اینجا ، چه زنده ، چه مرده ( که زنده تر میباشند از ماها )
      همه را بهرکاری ساخته ست آن یار
       
      در کتاب آسمانی آمده : ما آنچه را که مشیت بود به تو دادیم ،
      چونکه میدانیم : اگر آنها که میخواهی ، دهیم آنرا
      تو سود خویش نمیدانی ، هلاکت میدهی خود را
      مشیت را و حکمت را خدا داند
       
      به او گفتم : بفهم ، نافهم
      لحظه‌ای بعد ، دیدمش میرفت ،
      فحش گویان
      گوش خود را تیز کردم بشنوم من قیل و قالش را
      چه میگوید؟
      دیدم اینک سیبل گشتم من ، به من فحش می دهد اینبار
      اول من
      بعدش هم ،
      دم به دم ، خود را             
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ ۲۱:۳۰
      درود بزرگوار
      به شعر ناب خوش آمدید خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ ۲۳:۰۶
      ممنونم
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ ۰۹:۰۹
      باسلام وارادت
      شاعرگرامی
      چقد ر دلچسب بو د
      شعر پر معنای شما
      دستمریزا درود .درود
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ ۰۹:۳۱
      با سلام و احترام،
      ممنون از لطفتون
      بزرگوارید
      ارسال پاسخ
      منوچهر منوچهری (بیدل)
      شنبه ۳۰ شهريور ۱۳۹۸ ۲۳:۵۱
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      يکشنبه ۳۱ شهريور ۱۳۹۸ ۲۳:۰۶
      تشکر
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0