غزوه حنین

به سال هشتم هجرت و فتح مکه
نبی شد حاکم و فرمانده یکه
شدند تسلیم حق کل قبائل
به جز قوم ثقیف و هوازن
نمودند طرح جنگ با سی هزار مرد
چه گویم مرد نبودند جمله نامرد
از آنسو جیش حق با حزم و با عزم
روان گشتند به سرعت تا کنند رزم
به وادی حنین اردو زد آن فوج
رسوالله فرماندار این موج
گروهی چون ز میدان بازگشتند
سبب شد مسلمین مغلوب گشتند
علی فریاد زد با بانگ عالی
که برگردید بی شرمان دانی
به گاه اضطرار اهل ایمان
کمک از غیب نازل شد به آنان
به تدریج کشته شد آن قوم نادان
شده پیروز جنگ خیل مسلمان
چهل تن نعش دشمن را شمردند
تمام را از وسط دو نیمه دیدند
که هر یک را علی با ضرب شمشیر
به دو نیمه مساوی کرده تقسیم
نصیب مسلمین شد مال بسیار
به یمن همت حیدر فداکار
علی جان بر بشر منت تو داری
رهاندی نوع انسان را ز خواری
تو دادی درس غیرت درس همت
تو آموختی به سران طرز حکومت
به تاریک خانه دنیا ، چراغی
به تاریکی شب مولا تو، ماهی
ولی کج فهم بدبخت سیه روز
نه دیروز عارفت بوده نه امروز
خدا را شکر کز احسان و رحمت
نصیب ما نمود این مهر و محبت
خدا رحمت کند بابا و مادر
که یاد دادند ز اول مهر حیدر