جمعه ۲۵ آبان
آوار بهمن شعری از رضا چیرانی
از دفتر حریم واژه ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۸ ۲۱:۵۲ شماره ثبت ۷۶۲۳۱
بازدید : ۴۸۱ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب رضا چیرانی
|
رویای من همواره گرمای تنت بود
چشمم مدام آغشته ی پیراهنت بود
پاییز را میبافتم با خنده هایت
با برگهایی که به روی دامنت بود
آبان چشمانت عجب بیداد میکرد
وقتی که دستانم به دور گردنت بود
در آذر آغوش تو آتش گرفتم
دلتنگی ام از چشمهای روشنت بود
بر قله های قلب من فاتح تو بودی
رویای من آوار زیر بهمنت بود
وقتی عسل میریخت از روی لبانت
لبهای من دیوانه ی بوسیدنت بود
من مینوشتم دوستت دارم تو گویی
این جمله لایِ آبیِ پیراهنت بود
باران که میبارید حس بینظیرم
"من با تو باران دوست دارم" گفتنت بود
از سرب داغ دوری ات مینوشم هر روز
کابوس شومم لحظه های بی مَنَت بود
ای سوژه ی نابِ تمام شعرهایم
ماوای من همواره کوی و برزنت بود
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی سرمست و زیباست
سرشار از احساس
دستمریزاد