نمیدونم ازین روزا چه جوری داری رد میشی
شاید داری بدون من یه دنیا رو بلد میشی
تمام لحظه هام خیسه از احساسی که میباره
یه شعر از درد مینویسم بدون این قلب بیماره
ازین احساس جا مونده ازین قلب جدا مونده
ازین تقدیر مینویسم که تو تقویم وا مونده
یه شعر تازه مینویسم تو چشمهایی که سر رفته
تمام لحظه هات انگار پای چشمم هدر رفته
میگردی توی تقویمت یه جا واسه ام بشه خالی
چه جوری میشه میپرسی ازین احوال امسالی؟
بگم خوبم؟ بگم بد نیست؟ بگم تنهایی آسونه؟
بگم لبخند اینجا هست؟بگم خورشید مهمونه؟
تو شبهایی که میخوابم پر از کابوس تنهایی
چه جوری میگذره حالت چه جوری میگی اینجایی؟
دیگه تلخیه احساسم هزار تا زهر و رد کرده
تمام حسای خوب و همین دلشوره بد کرده
شده همصحبتم سقفی که از گرد فلک پیره
پر از جای ترک مونده ولی انگار نمیمیره
داره این عمر رد میشه ازین روح ترک خورده
میدونم کنج این خونه هزار تا شعر من مرده
میدونم حال بی حالم میدونم فال بی فالم
میدونم نحسی صد تا کبیسه تو تنم دارم
میدونم غصه با من هست یه همراه وفاداره
تا اون روزی که میمیرم میدونم غصه بیداره
یه وقتایی که میبارم تظاهر میکنم خوبم
ولی تو تک تک شعرام همینم سخت آشوبم
نمیتونم بگم شادم از عشق و شوق لبریزم
زمانی که تو اونجایی و من هی اشک میریزم
بازم میتونی هر وقتی دلت میخواد بیای پیشم
ولی وقتی که دل مرده نپرس خوبی که دل ریشم
نپرس از حالت حالم پر از غوغا و جنجالم
نمیشه جای من باشی. تحمل میکنی کارم؟
نه تو صبرت قد من هست نه تو طاقت به غم داری
بهم دنیا میخنده باز میگه وایسا جنم داری
میدونه که قد خسته ام شکسته کنج این خونه
میدونه حس و حال من شبیه حس مجنونه
بخوام بازم بگم واست دیگه این قلب میگیره
همین قلبی که این روزا داره پر درد میمیره
همین حرفهای تکراری واسم مونده تو این روزا
تو این شبها که کابوسه توی این خواب بی رویا
شعله
بسیار زیبا و غمگین بود