در حَصرِ غم بی مادرم حَبس ِ ابدخور گشته دل
از دوری ات قلبم آنا ! چون کودکی پایَش به گِل ...
پنجشنبه شد یارب چرا دیدارمان در این سرا؟!
گویند: ("بهشتِ فاطمه" ست ... قبرست به جنّت متصل) ...
جنت ؛ بهشت ؛ دارالنعیم ... دستانِ مادربود و بس
از من گرفتی نقدِ جان بر وعده های محتمل ؟ !
خنده ز خانه رفته است بارفتنِ مادر دگر
سامان ندید اینجا و دل ... درد از نگاهِ ما خجل
حکمت چه بودت یاربم از خلقِمان از حالِمان ...
"تاریخ" را جز آه نیست بر گردِ دورانها سجل ...
آدم ... تمامِ اولیاء ... هم انبیاء و مردمان ...
آه از حسین و داغِ طف ... تقدیر در تب "مشتعل" ...
سرگیجه ی پرگارِ نظم بر کهکشانها ... بر وجود ...
یارب بگو بهرِ چه بود این ماهیت ها این مدل ؟ !
مستم ز بیهوشیّ ِ خود ... از ظلمتِ دنیا به خشم
ظالم به نوش همواره ها... مظلوم در بُهتی کسِل ...
تلمیحِ خَلقَت "فی کبَد" ... اَسرارِ مَهدت تا لحَد...
یارب معماپوش ما ... تاکِی درین گیسِ چهل ؟!
گویند مادر آمده پیشِ تو یارب دلخوش است
دلتنگی ام را باسلام بر مادرم کن منتقل
پی نوشت:
- گیسِ چهل : کنایه و نماد از دنیا
تلمیح به داستان دختر چهل گیس.