جمعه ۳۱ فروردين
دشت ذهاب شعری از سجاد نظری
از دفتر سجاد نظری نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۲ تير ۱۳۹۸ ۲۳:۵۴ شماره ثبت ۷۵۴۰۰
بازدید : ۳۸۷ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب سجاد نظری
|
زمانی در این دشت ذهاب درختان بودند و رودهای آب
گیاهان بودند از صد نوع و رنگ هرچه که بوده امروز شده سنگ
از پیری پرسیدم که ای پدر آیا تو هستی از این با خبر
گفت زمانی در این منطقه گل نمایان بود بر کوه و تپه
کشاورزی هاش در کنار رود دشمنی در دل مردمش نبود
در آن روزگار نبود خشکسالی دل از کینه ها همیشه خالی
از پیر پرسیدم چرا خشک شد آب کار مردم بود یا نور آفتاب
چرا خشک شده آب سرابش چرا داغ شده نور آفتابش
لبخندی زد و به من بگفت پیر برو جواب رو از مردم بگیر
مردمانی که امروز هستند در رحمت را بر خود بستند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.