پنجشنبه ۱ آذر
دل آشوبی شعری از علی معصومی
از دفتر غزل واره ها نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ ۰۶:۴۷ شماره ثبت ۷۴۵۹۲
بازدید : ۵۵۰ | نظرات : ۱۱
|
آخرین اشعار ناب علی معصومی
|
دل آشوبی
شراب از خون دل دارم
بیا
مهمان کویم باش
دمی را با نگاه ناز چشمت غرق رویا کن
نمی دانی که اینجا هم پر از شب های بارانیست
نسیم از موج های سرد چشمانم گذر دارد
بیا بنشین کنار من
برایت حرف ها دارم
از آن روزی که...
بر بستی از اینجا کوله بارت را
دلم دنیایی از آشوب و حیرانی است
بخود می گفتم:
اِی جا مانده در آلون تنهایی!
کسی از تو خبر دارد؟!
و آیا می رسد روزی ...
که این بغض نهان در سینه وا گردد؟
دل آشوبی، مرا کم کم اسیر خویش می سازد
خدا قسمت کند روزیکه ...
بینم روی ماهت را
صدای نغمه های شور و آهنگ حجازت را
تماشایی است...
آن روزیکه محو چهره ات گردم
بنوشم جرعه ای از دست های چاره سازت را
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود