شنبه ۱ ارديبهشت
گرمای زمستان شعری از زهرا حجتی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۸ ۰۰:۴۱ شماره ثبت ۷۳۶۲۵
بازدید : ۲۷۱ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب زهرا حجتی
|
گرمای زمستان
کولاک همچنان باقیست
و زمستان خالی از مهر و محبت جاریست
یاد دارم روزی ساعتی ثانیه ای
گه که از پنجره ی خانه خود
مردم افسون شده شهرم را می دیدم
وبه خود میگفتم زندگی خالی است
خالی از هر مهری
ناگهان چشمانم کودکی را دیدن
بی توجه به بیرحمی باد میساخت آدم برفی
باخودش شعر میخاند
وبا برف میگفت از راز دلش
ای برف ببار تا بسازم چیزی که بلرزاند قلب افسون شده این شهر را با لبخندش
بی تعامل و درنگ خسته از رنج اتاق
چشم خود را بستم
تابخود برگشتم
تازه ای را دیدم واقعا زیبا بود
نگاهی کردم خنده ای حک شده بر لبهایش
به شگفتی بهار قلب من را لرزاند
ناگاه دیوار سیاه قلبم گشت آوار به روی غمهام
اشک از چشمانم جاری شد
از خودم پرسیدم این من هستم
انسانی بی روح
که برای گذر زندگی اش چوب خطی میکشد بر دیوار
واز آن روز عهد کردم باخود
که هرثانیه زندگی ام را
در آغوش محبت بکشم
نه که اوقات گرانمایه خود عمررا
به بطالت بسپارم به زمان
که زمان در گذر است
وبه تکرار نخواهد پیوست
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
به جمع. ماخوش آمدید