« جنگ جهالت »
جنگ هفتاد و دو ملت، به ره خودسري است
دين حق جنگ نـياورده ، همين كافري است
دين تحميلي و زوري ، ِز خداونـد كه نيست
دين بحق است ِزهر جنگ جهالت كه بري است
ليكن امروز به هر مذهب و دين مي نگرم
دين كه حق است دراين دهركه بي مشتري است
پايه ي دين خدا ،جنگ وجدل نيست،كه نيست
دين حق نور هدايت بُوَد و انوري است
دين كه اول زِ خدا ، وحي خدا بود نه جنگ
دين پُر جنگ ، از اين مردم كينه وري است
ياوران دين به ره صلح و صفا مي بود و عدل
دين حق را زِ خداونـد جهـان ، داوري است
هر كسي دين مبين را ، زِ ره فسـق و فجور
كرد اسباب به دستش ، پي تن پروري است
جنگ جهلي كه هم امروز،دراين دين خداست
زير سرهاي همين مردم ، سـر منبـري است
فسـق مـردم زِ ره موج ،چو طوفان بلا است
دين حق ، كشتي طوفان زده را لنگري است
دين كه يك راه عدالت بُوَد و صلح و صفا
عاقبت دين خـدا را ، زِ خـدا داوري است
هر كه بازيچه شمارد ، اثـر دين مـبين
خود بـبازد ،كه خودش حاصل بازيگري است
هـر نصيحـت به رفـاه همـه مـردم كـردم
هر نفهمي به گمانـش ، نظـرم سـروري است
حسـن امروز نگهدار ، خودت دين خدا
هر كه دين را نـشناسد ، به خـدا ابتـري است
٭٭٭