که گفته ای بنویسم جهان من خوب است؟
که هر کجا برَوم آسمان من خوب است؟
که گفته ای: نه،نریزی پس از «شکسته شدم»
که اعتراف کنم استخوان من خوب است؟
[ به تکّه تکّه ی من ،توی آشپزخانه
اضافه کن به شبم ، آبرو دو پیمانه ]
که من فرارشوم پشتِ بغض و تنهاییم
به محض دیدن همسایه های بالاییم
که شب به شب بِدَوم در شلوغِ جا کفشی
فقط دروغ بچینم کنارِ دمپاییم
[ ببخش زندگی ام روزهای بی خنده است
مرکّبِ ★زن شادم همیشه بازنده است ]
که سوختم که بسازم، کبود سهمم شد
و خون بهای دلم نصف ِ«بود» سهمم شد
و آتشی که نمیرد، همیشه در دلم و ...
از التهاب فرو خورده دود سهمم شد
[ کنار هر که بخواند که عشق پا بر جاست
نشسته ام که بگویم شبیه من تنهاست ]
قسم به وعدِ بهشتی که زیر پای من است
جهنّمی که شنیدید زیر پیرهن است
به زعمِ مسجدو یا مومنان دیر و کُنشت
گناهِ عالم و آدم همیشه پایِ زن است!!
[ هزار ولوله هرلحظه توی خونم هست
که من خموشم و شیطان در اندرونم هست؟! ]
مرا ببخش عزیزم اگر همیشه بدم
که سنگِ شیشه شکسته،حواله ی لگدم
مرا ببخش اگر سر به آسمان نزدم
ضعیفه بودم و هرگز نمی رسیده قدم
[ به دورِ باطل و یک عمر زیر بامِ کبود
چه قدر سر بِرسد قصّه ،با یکی که نبود]
★ فرم شعری مرکب حرکت
#سارا.سلماسی
# مرکب حرکت # اسفند ۹۷