سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سمفونی من

        شعری از

        بردیا امین افشار

        از دفتر گل سنگ نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۷ اسفند ۱۳۹۷ ۱۳:۳۳ شماره ثبت ۷۲۰۰۵
          بازدید : ۳۷۹   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بردیا امین افشار
        آخرین اشعار ناب بردیا امین افشار

        کردم آرام ، نگاهی به آسمان در خفا
        می زد ستاره ، چشمک به باد صبا
         
        می کشید ماه حریر ابر ، بر روی خود
        می خزید شهاب ، در گوشه ای از فضا
         
         برپا بود ، مجلس بزم و عشق و طرب
        می داد کهکشان ، رخسار خود را جلا
         
        افلاکیان دستشان بود بر گردن معشوق
        می ریختند می به قدح  ، آزاد و رها
         
        من اما نگاهم بود روی به سوی زمین
        نمی کردم از سماعِ آسمان ، هیچ صفا
         
        داشتم بر لب ، لبخندی تلخ و زهرآگین
        بودم آزرده ، ازِ آن حال و این هوا
         
        می دیدم که می گرید زمین در پنجهه هایشان
        کرده بودند پنهان ، حقیقت را در زیر عبا
         
        نداشتند دغدغۀ خاکیان را به دل
        نمی خوردند غصه ، نه در ماورا نه در ورا
         
        بود بزمشان رنگین و دلهایشان شاد
        می گشت خاک به زیر پایشان ، طلا
         
        بودند آسمانی و همه از جنس زندگی
        بودم از دیار مرگ و ، جنس من از جنس بلا
         
        داشت ذره هایشان ارزش ، ورای حد تقریر
        نداشت اما تمام من ، قیمت ، ارزش و بها
         
        می کردم بی شکایت عبادت و نمی زدم دم
        می ترسیدم از فردای محشر ، از عِقاب و جزا
         
        بود چاه ، اینکه بپرسم از کسی چون و چرا
         بود راه ، اینکه گردم بی چرا برایشان فدا
         
        نمی خواهم دیگر از آسمان ، قطره های باران
        نمی جویم فردا را ، دیگر از درهای این سَرا
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ ۲۲:۰۳
        درود بزرگوار
        موثر و زیبا بود خندانک
        مریم محبوب
        يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ ۰۸:۴۲
        درود خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۱:۴۶
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        يکشنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۷ ۱۹:۲۸
        سلام بزرگوار
        دروتان زیبا بود
        موفق باشید درپناه خدا
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5