درجا زدن ... در گورِ تنهایی تمرگیدن
مُردن...به نامِ زندگی...آهسته مرگیدن
از این زمستانِ کریـه و زرد و پاییزی
از(عذرمیخواهم)مترسک های جالیزی
از زندگیِ زورکی / تکرارِ روز و شب
این زندگیٍ بیخود و کشدارِ بد مَصّب
از شبه شاعرهای در انظار" جنتلمن
با یک نوار مغزی از افکارِ مستهجن
دلگیرم از دزدیدن اندیشه های ناب
والله " دیگر جا ندارد قایق سهراب
از دیدن یک دخترِ بی خانمانی که...
حسّ قضاوت در نگاه مردمانی که
خودسانسوری/تقدیس؛ تندیس حقارت را
یک(اکتشاف جنسی) عورت را ، بکارت را
از دورِ خود بیهوده گشتن در رولِ پرگار
در دایره مصداق ضلعی فرضی ام انگار
دلگیرم از تصویر خود در آینه، در قاب
از شب نخوابی از هراسِ بختکِ درخواب
تیتر جرائد، فقر و فحشاء و خیانت بود
بحثِ جداییِ سیاست " از دیانت بود
سقطٍ جنین و کودک آزاری"تحجّر"وای
زن بارِگی، پتیارگی ، بوی تنفّر "وای
از مردم نامردم و بد رنگ و بد آهنگ
اینها که بیمارند و بیعارند و بی ننگ
اینجا خدا هم از خجالت منگ مانده
فرهنگ هم بیچاره بی فرهنگ مانده
#محمد_نیکروش
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود