سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 30 فروردين 1403
    10 شوال 1445
      Thursday 18 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۳۰ فروردين

        در خزان دانایی

        شعری از

        محمد پازوکی

        از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۷ ۱۸:۳۵ شماره ثبت ۷۰۹۲۷
          بازدید : ۳۱۹   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد پازوکی

        چه نشستی ؟ صدای پای خزان
        دارد از توی باغ می آید
        وز فرازِ درخت های چنار
        باز بانگِ کلاغ می آید
         
        برگ ها راهیِ زمین شده اند
        مثل مجنون که راهیِ صحراست
        مثل فتح المبین که رمزِ تک اش
        بعد نام خدا ، یا زهراست
         
        شاخه هایی که تا همین دیروز
        دورشان برگ سبز می رقصید
        در جنون خزان گرفتارند
        زیرِ شلاقِ باد بی تردید
         
        ابرها طبلِ جنگ می کوبند
        آذرخش از نگاه شان جاریست
        چشم خیس تمام پنجره ها
        باز در فکر آبرو داریست
         
        برگریزان شده بیا و ببین
        کربلای چهار تکراریست
        گرچه مهر و هنوز دِی نشده
        کار این فصل هم تبهکاریست
         
        آسمان گریه می کند شب و روز
        روی جغرافیای خسته ی من
        توی ام الرصاص جا مانده 
        پاره های دلِ شکسته ی من
         
        برگ ها در خزان دانایی
        پیشِ چشمان ما مچاله شدند
        باغ از این فاجعه غضب آلود
        باد از این اتفاق ثروتمند
         
        فصل ؛ فصلِ انار و دلتنگیست
        دارم از مهر خاطری مبهم
        هیچکس قصدِ آن ندارد تا
        ذره ای بر دلم نهد مرهم
         
        برگ ها راهیِ زمین شده و
        له شده زیر پای رهگذران
        یا تو گویی که دستِ باد ، مدام
        می زند بر وجودشان چوگان
         
        کاش باران همیشه می بارید
        آنقدر تا بشوید این غم را
        یا که کابوس باشد این پاییز
        تا نبینم دوباره ماتم را
         
         
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ ۲۰:۲۸
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و شورانگیز بود خندانک
        وحید کاظمی
        دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ ۰۹:۵۱
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما
        برقرار و سبز باشید
        خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ ۱۴:۰۴
        درودتان
        زیبااااااااا
        خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ ۱۵:۰۲
        سلام ودرود بر استاد بزرگوار
        زیبا جالب سروده اید
        موفق باشید درپناه حق خندانک خندانک خندانک
        مجید شیاسی  مجید
        دوشنبه ۸ بهمن ۱۳۹۷ ۲۲:۳۴
        سلام درود برشما
        مریم محبوب
        سه شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۷ ۰۷:۴۸
        درود خندانک خندانک

        کاش باران همیشه می بارید
        آنقدر تا بشوید این غم را
        یا که کابوس باشد این پاییز
        تا نبینم دوباره ماتم را

        خندانک خندانک خندانک
        کبرا مینائی جاوید(مینا)
        دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۹۷ ۱۰:۳۶
        درودها استاد
        بسیار زیبا خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0