« شفيع شيعيان »
مدار چرخ کینه جو ، که ظلمش آشکار شد
بر آن حسین و آن علی(ع)،لجوج و کج مدار شد
فغان زِ ظلم ظالمان ،که بر علی(ع) فقط نبود
بر آن حسین و آن علی(ع)،چه ظلم بی شمار شد
ز کوفه رفت کربلا ، جفا و جور ظالمان
به دور پور آن علی(ع)، به مثل اُجد هار2 شد
جفا و جور آن یزید ، به دشت کربلا رسید
که روز کربلا چنان ، غروب شام تار شد
سپاه بی حد یزید ، به دشت کربلا برفت
حدود کربلا گرفت ، به جنگ پا فشار شد
خدا خدا ! سبب چه بود ، یزید آن معاویه
چرا به عترت رسول ، شرور و کینه دار شد
نفوذ کار بد بـبین ، یزید نسل هنده بود
به نسل احمد کبار(ص)، زننده مثل مار شد
سپاه شام و کوفیان ، به اتفاق شمر دون
حدود کربلا گرفت، چو قلعه و حصار شد
امان امان ! از آن زمان ، که شمر نابکار دون
حدود خیمه ها برفت،حسین(ع) چه غصه دارشد
وفا زِ چرخ دون مجو،که چرخ سفله پرور است
وفا زِ سفلگان کجا ، یکی به یادگار شد
دلا بسوز از آن دَمی ،که یک نفر زِ اهل حق
به جنگ لشکری چنان،به اسب خود سوار شد
صفات مرد حق ببین،به یک دَمی دوصد خطر
فراری از عدو نـشد ، به جنگش استوار شد
زِ پایگاه دین حق ، حسین(ع) اگر قیام کرد
از آن قیام منطقی ،خوش است و با وقار شد
درآن دَمی که آن حسین، به جنگ روبهان برفت
به مثل شیرحق علی(ع)،به جنگ روبکار3 شد
به هرطرف که حمله کرد،سپاه روبهان گریخت
بسی از آن سپاهیان ، به شیـر نـر شکار شد
نهیب4 آن شجاعتش ،صف سپاهیان شکست
زِ هیبت5 و صلابتـش6، سپاه کفـر تار شد
چو دست به تیغ برفراشت، به مثل تیغ آن علی
زِ ضربه ی یدالهی ، سپاه در فـرار شد
شجاعتی چنان نمود ، به جنگ لشکری ستود
شجاعتی چنان دیگر ،کجا به روزگار شد
فزونـی سپاهشان ، ره حسین(ع) را بـبست
امان امان!که بر حسین(ع)،چه تلخ و ناگوار شد
شرور آن زمانه شمر ، سر حسین(ع) را بُرید
که از جفای آن شریر، عرب چه شرمسار شد
از آن دَمی که آن عرب ، سرحسین(ع) حق برید
شعور و منطق عرب ، کثیف و لکه دار شد
به روز قتل آن حسین(ع)، شنیده ام که گفته اند
که رنگ روز آن زمان ، کدور و تیر و تار شد
عرب به ضد اهل حق، قیام سرخودی نمود
کز آن قیام سرخودش،به نزد خلق خوار شد
قیام نـابجا مکن ، خطا بُود برادرا
قیام نـابجا بدان ، زِ حکم حق کنار شد
به منطق ادیب ما ، قیام نـابجا خطا است
فزون بُوَد خطای آن ، اگر به هر دیار شد
فغان چه آتشی زدند، به خیمگاه آن حسین(ع)
امام زین العابدین ، زِ آتشـش فگار شد
جفای آن یزیدیان ، به زینب علی(ع) رسید
اسیر شامیـان بشـد ، چنان که انتشار شد
خدا توخودکه شاهدی برای جسم آن حسین(ع)
به زیر سُم اسبها ، زِ خاک پُر غبار شد
فغان کنید شیعیان ، برای آن سرِ حسین(ع)
به نوک نیزه و سنان2 ، سـر بزرگوار شد
تو ای برادرا بیـا ، به علم معنوی ببین
سر بریده ی حسین(ع)، قبول کردگار شد
زِ علم معنوی بُوَد ، که بعد یک هزار سال
به هرکجا که ذکر اوست، سبب به افتخار شد
مدار حق همین بُوَد ، برادرا به هوش باش
هر آنکه حرف حق بزد،سرش به چوب دار شد
کسی که دل به حق ببست،زِحق جدا نمی شود
گر از هجوم دشمنان ، به پشت کوهسار شد
حسین(ع) اگر شهید شد ، شهید دین حق بُوَد
ولـی به روی این زمین ، بلنـد اعتبار شد
کمال معرفت ببین ،چنانکه دیدن از حسین(ع)
کمال معرفت از آن ، فـزونتر از هـزار شد
حسین فاطمه (س)اگرشهید کوی حق شده است
به مُلک لایزال3 حق ،به مثل شهریار4 شد
حسن ،حسین(ع)به شیعیان،شفیع درقیامت است
شود که روح شیعیان ، رها زِ قهر نار شد
٭٭٭
1- ناله و فریاد 2- شتر ماده وحشی 3- روبهان 4- عظمت- قهر 5- ترس- شكوه 6- استواري - توانايي
1- آزرده – مجروح 2- نيزه -شمشير 3- جاويد- ابدي 4- حاكم – پادش
آیینی بسیار زیبا و شورانگیز بود
با نظر بانو بهارلویی موافقم