جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)
آخرین اشعار ناب فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)
|
مرغکی خسته از این دنیای پست
پر زد و آهسته بر یک گل نشست
گفتش آن گل مرغک بی بال و پر
مرغک بیچاره و بی جا و فر
زود بر خیز از سرم ای مرغ زار
بر گلی دیگر نشین در مرغزار
هر گلی شایسته ی یک مرغک است
مرغکی چون تو مرا خواهد شکست
هر گلی را هر گلی شایسته نیست
مرغکی چون تو مرا بایسته نیست
مرغ غمگین شد از این گفتار گل
چشم حسرت دوخت بر رخسار گل
اشک در چشمان مرغک جمع شد
برق زد بر گونه اش چون شمع شد
گل چنان زخمی بزد بر سینه اش
پر ز غم شد آن دل بی کینه اش
زخم کاری بود و او طاقت نداشت
سر به روی شاخه ی آن گل گذاشت
با صدایی خسته و افسرده گفت
تف به این دنیا گلی چون تو شگفت
خواستم گویم ترا من یک کلام
جان فدایت می کنم ای گل سلام
این بگفت و نازنین مرغک بمرد
به خدای مهربان گل را سپرد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.