سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        افسانه شعر من

        شعری از

        رامین جهانگیرزاده

        از دفتر معجون کلاغ نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۶ ۱۸:۰۱ شماره ثبت ۶۱۹۳۷
          بازدید : ۳۲۲   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رامین جهانگیرزاده

         
        افسانه شعر من
         
        شعرهایم را به امان خدا رها کردم
        رفتند و رفتند و رفتند
        به جایی نرسیدند
        به جان هم افتادند
        زدند و زدند و زدند
        خون شعرهایم جاری شد
        به خون خود افتادند
        شنا کردند و شنا کردند و شنا کردند
        به یک درخت انار رسیدند
        دختری زیر انار
        گیسوانش را با خون شعرهایم می شست
        دخترک می خندید
        شعرهایم مات و مبهوت
        گیج و منگ
        میان خنده های دخترک 
        گم و گور شدند
        و از یک جنگل پر از تمشکهای غول آسا سر در آوردند
        اما سر در نیاوردند
        آنجا نه باد بود
        نه آب بود
        نه خاک بود
        نه کلمه بود 
        نه باران
        تنها یک قورباغه ی سبز بود
        که  شاه پریان سرزمین تمشکهای غول آسا را اسیر خود کرده بود
        نه اینکه اسیر باشد
        نه اینکه دست و پا بسته
        بلکه اسیر عشق آن قورباغه بود
        قورباغه ای که قلبش
        سفید  سفید بود
        و در هر دقیقه یک بار می زد
        و شاه پریان سرزمین تمشکهای غول آسا
        1000 سال بود که تپش قلبش را با تپش قلب آن قورباغه کوک می کرد
        و از قضا روزی
        گرگی از آن حوالی می گذشت
        که شعرهای مرا شکار کرد
        و  خورد
        می گویند
        آن یک ماده گرگ بود
        که پس از خوردن شعرهایم
        گیاهخوار شد
         
         
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶ ۱۴:۴۴
        خندانک
        سلام خندانک
        زیباقلم زدید خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶ ۲۲:۳۴
        خندانک خندانک خندانک
        مریم باغ شیرین(فاطمه)
        شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶ ۱۴:۰۹
        🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
        روح اله سرداری
        شنبه ۱۶ دی ۱۳۹۶ ۲۱:۱۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        رعنا بهارلویی  تخلص باغبان
        يکشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۶ ۰۹:۴۸
        درود بر شما بزرگوار
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0