جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر محمد ترکمان(پژواره)
آخرین اشعار ناب محمد ترکمان(پژواره)
|
با بی شرمی !
هرزگی وقتی هنر می شود
هنرمند زالو،
جسم باید گذاشت
حس برداشت و رفت
روی ابر ها نشست
سیر و سخت گریست !
^ ^ ^ ^
پ.ن:
زیره، پیر شدم
از بس به " کرمان "
بردم !
زیتون به - رود، بار -
|
نقدها و نظرات
|
... سلام مجتبی جان چگونه ایی شاعر کاوشگر و دوست داشتنی... ممنونم در معیت شما از همه دوستان ممنونم و مرهون دلی که نبود اگر، - شاعرنما استعدادکش - شکل برخی قلمم مثل - خر - درگیر گل بود و گریبانم در چنگ سایه ام...! درد را، متکی به خود، همیشه آزاد بکشید و روی نجاست نامرد را به خواری و درماندگی...
نما، چند برکه آن سوتر - فرتوت و عیاش - من، تمساحی را می شناسم که مظلومانه می گوید من، حامی ماهیان جوانم، از پلشتی و حسد، ذهنشان را اما مجنون می کند دل شان را خون...!
پ . . . . .
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر معنی
موثر و مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد
موفق باشید