يکشنبه ۴ آذر
مناجات شعری از علی کارگر( پیرو)
از دفتر هجران نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ ۱۰:۳۵ شماره ثبت ۵۸۲۹۰
بازدید : ۱۲۱۶ | نظرات : ۲۵
|
دفاتر شعر علی کارگر( پیرو)
آخرین اشعار ناب علی کارگر( پیرو)
|
صفای زندگی عشق وامید است
کسی که عشق داشت بر او نوید است
بشارت با محبت گشت اغاز
به گیتی ادم و حوا دو همراز
صفای زندگی یکرنگ بودن
کلام دوستی بر لب سرودن
سیاهی را بباید زد کناری
به دلبر دل دهی او چون نگاری
نباید شمع شد با سوختن اغاز
که یگ تن لوس شود ان یگ کند ناز
صفای زندگی باید چو گل بود
نه چون گل بعد چندی زود پژمرد
**
ببایدکه لطیف بود عطر گل داشت
وباید عشق را در سینه ها کاشت
صفای زندگی چون باغ و بستان
که در ان بلبلان باشند غزلخوان
هر انکس خالص و یکرنگ باشد
دوتن یک رنگ شود همرنگ باشد
خدایش میدهد خیرو الهی
نباشد زندگی او چو اهی
خداوند ناظر اعمال ما هست
خدا یار است واو دادار ما هست
به مخلوفات عالم اشرفیم ما
به دریای وسیعش کی کفیم ما
***
براه زندگی باید زلال بود
نباید حرف بد گفت لال لال بود
زبان داده خدا مدحش بگوئیم
نشیم غافل مدام اورا بجوئیم
صفای زندگی یاران نماز است
نماز عشق و امید یکدنیا راز است
در رحمانی حق باز باز است
خدا رحمان رحیم او بی نیاز است
اگر با خالق یکتا نباشیم
براه زندگی درهم بپاشیم
*********
خدا باران رحت داده برما
کرامت کرد کریم و لطف بر ما
خداوندا که همراه وپناهی
تقاضا دارد از تو روسیاهی
رئوف ومهربان جاوذانی
مرا از اهل دوزخ تو ندانی
صفای زندگی در جنت توست
هزار و یگ دلیل در رحمت توست
صفای زندگی در شب نماز است
نماز شب هزاران رمز وراز است
صفای زندگی هشیاری ماست
مدد یاری کمک بیداری ماست
صفای زندگی باشد عبادت
نه که بر دیگران باشد حسادت
********
دوگوش داده خدا بهر شنیدن
دو چشمان را برای خوب دیدن
دو پا داده براه راست رفتن
بپاکی و صداقت راست گفتن
بداده دست که دست یار گیری
گره دیدی گره از کار گیری
نباید حرف غیبت را شنیدن
خرابات رفتن و سویش دویدن
نباید دست بر کار خطا زد
به دوستان خداوند افترا زد
قیامت دوزخ و اتش زیاد است
همه گرما نه سرم و نه باد است
************
نجابت با عبادت عزت ماست
حجاب پاکدامنی هم عفت ماست
خداوندا رئوف ای مهربانم
گنه کارم ز درگاهت نرانم
مرا شیطان زتو چون دور میکرد
همه دردم همه دردم همه درد
چرا افسونگران سحرم نمودند
حسابی خواب و بی مهرم نمودند
زمانی عشق عالم در سرم بود
زمانی جام زیبا در برم بود
شکستم جام از مستی گذشتم
هر انجه بود در هستی گذشتم
بجز از خالق یکتا ودانا
که هرجا بنگرم میبینم او را
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
مثنوی زیبا و حکیمانه