سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 28 خرداد 1403
    11 ذو الحجة 1445
      Monday 17 Jun 2024
      • روز جهاني بيابان زدايي
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۲۸ خرداد

      من اسفندم

      شعری از

      فردین علائی (هذیان)

      از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۶ ۱۵:۳۴ شماره ثبت ۵۶۶۱۶
        بازدید : ۴۹۴   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر فردین علائی (هذیان)

      صدای ارسالی شاعر:
      کسی هرگز نفهمیده 
      درون قلب این هذیان بی پایان 
      چه بلواییست 
      چه آشوب و چه غوغاییست 
      کسی هرگز ندیده ضجه های چهره ی غمگین شادم را 
      سکوت تلخ این خندان لب و زخم صدایم را 
      دهانِ خیس از شوری اشکم را 
      تَرَک های دل ترکیده از بغض گلویم را 
      نمی خواهی نشینی در کنار من 
      نمی خواهی کشی دست نوازش بر دو چشم من 
      نکِش
      حالا که من تنها شدم از قاب چشمانت 
      همین حالا که تنها همدمم ماه شب تار و دل تنگ است 
      من آن آرامش تنهایِ شب های زمستانم 
      من اسفندم 
      همان ماهی که آخِر مرگ او مولود شادی هاست 
      منِ هذیان که گم کردم خودم را با وجود تو 
      تو هم آخِر مرا تنها به آرامی رها کردی 
      رها کردی رها کردی 
      شنیدی؛ حلق من حتی در آن فرجام مرگ اندودِ تنهایی
      چه نجوایی از آن فریاد ها می زد 
      به گوش خود فرو کردی دو انگشتت 
      ولی فریاد هذیانم 
      فضای گوش خوابت را 
      پر از نجوای من سازد   
      تو را با آن سکوت و ضجه های خود 
      همان هذیان که از قبرم فرو خیزد 
      به آرامی رها کردم 
      از آن بالا نگاهت می کنم 
      خوابی
      ولی من خوب می دانم که بیداری 
      صدایم می زند سو سو 
      که بیداری تو بیداری 
      در این لحظه تمام بغض من در تو تبلور می کند ای جان 
      ولی من رفته ام اکنون 
      که تو با بغض من تنها شوی تنها 
      #فردین_علائی #هذیان #شعر #نیمایی
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۰۸:۱۱
      درود گرامی
      غمگین و زیباست خندانک
      فردین علائی (هذیان)
      فردین علائی (هذیان)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۰۱
      درود بر شما سپاس از مهرتون
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      فريدوني ( شهزاد)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۵۵
      باسلام
      زيباست خندانک
      فردین علائی (هذیان)
      فردین علائی (هذیان)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۰:۰۷
      درود بر شما زیبا میبینید بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      میرعبدالله بدر
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۴۶


      سلام و درود بر شما جناب علائی گرامی

      زیبا بود

      . خندانک خندانک ........ خندانک خندانک ........ خندانک خندانک ........ خندانک خندانک
      فردین علائی (هذیان)
      فردین علائی (هذیان)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۸:۰۲
      درود بر شما بزرگوار خوشحالم پسندیدید
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      ابوالحسن انصاری (الف رها)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۳:۰۰
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      فردین علائی (هذیان)
      فردین علائی (هذیان)
      پنجشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۹۶ ۱۸:۰۲
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      آذردخت شرقی(آذر دخت)

      نگاه کن دقیقه های آخر سفر رسیده است اااا ممنونم از شما طاهره جانم
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      نرو که باتو هرچه هست می رود ااا مصراع زیبا تقدیمتان خانم مهندس عزیز از زنده یاد دکتر شفیعی کدکنی ااا علیکم سلام استاد آزادبخت و آوا بانو صیاد ارجمند ااا روزگاران تان خوش بدرودتان
      آذردخت شرقی(آذر دخت)

      ک رفتنی را بسپارید به باران برود ااا مصرع اول یک شعر قدیمی خودم اااممنونم خواهر خوبم دکتر کوهواره عزیزم اااا محبتتان در دلم ماندنیست سپاسگزار مهرتان هستم ااا وقت رفتن بود و من پیوسته در راهی غریب ااا در نگاهم موج حسرت در دلم آهی غریب اااا ممنونم از شعر گران بهایتان
      محمدرضا آزادبخت

      ا درود استاد بانو کوهواره عیدت مبارک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      تو عشقی چشمهایت تُرد و گویاست ااا محبّت در دل ناب تو پیداست ااا بداهه تقدیمتان آذردخت جان خانم مهندس عزیز ای کاش اشعار زیبایت را پاک نمیکردی بویژه شعر ناب اخیرتان درباره هنر معماری را

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0