شعر از خودم
دنیای پر رنگ و ریا
آدما آی آدما ، آی آدمای خوب و بد روزگار
آی ادمایی که شبو روز ، کردین خودتون تو حصار
آهای اونایی که دلاتون ، داره غصه های بیشمار
اونا که غصه و غم ، شده واستون یه شعار
اونا که پولتون از پارو بالا میزنه، ولی دلتون نداره قرار
یا اونا که از فقر ، گدا میشین ، میکنین دیگه از تلاش، فرار
اهای اونا که از غم عشق ،کردین دنیاتون رو غمگسار
و یا اونا که بی محبتین ، میکنین از عشق فرار
یا اونا که به دروغ ، مهر و محبت رو کردین یه شعار
یا اونا که نمیدونن ، چیکار میکنه زمستون با بهار
اهای تو ، تویی که به صندلیت ، میدی خودتو فشار
تویی که از ترس جات ، همه رو از سر راه میگذاری کنار
و تو که خودت بخودت میگی من اومدم چیکار ؟
هیچکس جای خودش نیست ، کنار همن با تحمیل و با فشار
بگذریم روی صحبتم به همه هست ، به تموم اغشار
هممون روزی میمیریم ، میگذارنمون تو قبر با فشار
نه بابا به داد میرسه ، نه اشک مامان میشه راه فرار
تو جهان درخت سیب تلخ بکاری ، نمیده میوه بهت انار
آدما آی آدما ، چرا هیچکس نداره از خودش اختیار
نمیببنین وضع گندمون ، همه توی چاه گند اسفبار ؟
چرا هیچکس و هیچ چیز جای خودش نیست تو زار
زمستون هم میتونست جاشو عوض میکرد با بهار
ادما ای ادما بس کنین ، نکنین نگاه به هم بیگانه وار
نکنین جور و جفا ، توی این دنیای پدر در بیار
دیگه خسته نشدین ازین همه قلب صاف پرزدار
نمیخایین قبول کنین ، نداره فایده این شرار ؟
نمیخایین با هم خوب باشین ، قلبارو کنین فقط بهار
نمیخایین کنار بذارین ، دلارو از غبار ؟
بسه این همه فشار ، بسه این همه شعر رمز دار
بسه این همه شرار ، بسه این همه وضع اسفبار
هممون دو رنگ و ریا ، بخدا هممون ریاکار
شعر داوود طولانی شد ، ولی نیست این شعر پایان کار
ترو خدا با هم خوب باشین که وقت کمه توی این کارزار
داوودم کلافه شد ، از دورنگی های هممون ، اونم ادامه دار
ترو خدا بس بکنیم ، بیا همه با هم بمیریم ، همه از گل و خار
اینجوری جهان تمیز تره ، از رنگهای زشت بیشمار
غمگین
زیبا
نا امید
بود