شنبه ۳ آذر
من نخی سیگار میخواهم دهد دلداری ام شعری از مجید
از دفتر غزل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ شهريور ۱۳۹۵ ۰۱:۳۷ شماره ثبت ۴۹۹۱۰
بازدید : ۳۷۲ | نظرات : ۸
|
|
(*من نخی سیگار میخواهم دهد دلداری ام*)
من همی مردی که می بینی ولی سیگاری ام
من چنو رودی که میریزد ز کوه ها جاری ام
من کمی دردم کمی سردم کمی تب دار دل
چون حزینی هم که می دانم ز دل بیماری ام
من مثالی از تو ای عاری ز باری های خود
من همی کز دل به مانندی ز خود پنداری ام
شب نشستی در دلم جایم بکردی دست و پا
من همی قصَّی که میدانی و می آزاری ام
من دلی پر رنگ داشتم شاد و شنگول چون بهار
من همی مردی که شب از دست غم ها عاری ام
دست بردار از سرم از من چه میخواهی تو دل
با تو عصرم تیره شد!باری که در اجباری ام
دفتری پر گشتم از غم شمع هر برگم بسوخت
من نخی سیگار می خواهم دهد دلداری ام
🕓سه شنبه۱۳۹۵/۶/۲
👤 #عبدالمجید_جاویدان_هجران*
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.