پنجشنبه ۱ آذر
باور شعری از جعفر جمشیدیان تهرانی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۸:۵۵ شماره ثبت ۴۹۹۰۵
بازدید : ۶۶۰ | نظرات : ۱۷
|
دفاتر شعر جعفر جمشیدیان تهرانی
آخرین اشعار ناب جعفر جمشیدیان تهرانی
|
چه شبهائی که بنشستم دو چشم خیره بر در بود
و برگ دفتر شعرم ز آب دیده هم تر بود
چه شبهائی که بنشستی و سر بر شانه ام بودت
و در آن زیر آبشارت مرا دنیای بهتر بود
در آن شب چون گشودم با صدای زنگ این در را
ندانستم تو می باشی و یا خورشید خاور بود
بگفتم آمدی آخر قدم بر چشم من بگذار
چه مشکل بود تا گفتی که اینهم زنگ آخر بود
مرا گویند از شعر کهن دوری نما دیگر
چه باید کرد چون این دیده خود دریای احمر بود
ترا هم شاید این دوران محاط آورده چون بینم
در امروزت اگر اری است نی در روز دیگر بود
نمودم طی تمام محور عشق ترا ای دوست
پس از آن قامت سروت برایم همچو محور بود
کسی را جستجو میکردم از ایّام خردی هم
ترا من دوست میدارم درون شیر مادر بود
در آن صورت که میداری بدیدم قدرت حق را
ترا باور نمودم چون خدا را بنده باور بود
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.