سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        اندرزهایِ جاودان

        شعری از

        جلال پورسلیمانی

        از دفتر فراسویِ خیال نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۰۳ شماره ثبت ۴۹۱۲۶
          بازدید : ۴۷۲   |    نظرات : ۲۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر جلال پورسلیمانی

        ای که شتابان میروی یکدم بمان آرام شو
        آرام و رام و بیصدا با قصّه ام همگام شو

        اینک تو را مهمان افکاری گوارا میکنم
        با خویِ تند و شیطنتهایت مدارا میکنم

        فرزند خوبم بشنو از من داستان زندگی
        از رحمتِ پروردگار و اینهمه بخشندگی

        من نیز چون توروزگاری خردوجاهل بوده ام
        رنج فراوان دیده ام که اینچنین آسوده ام

        اشعارِ نابِ زندگی را بی کم و بیش از بَرَم
        گر گوش بسپاری تورا تا اوج اعلا میبرم

        خاکِ رَه و گَردِ زمان اندرزهایِ جاودان
        آهسته ای آرام جان،اندر برم یکدم بِمان

        اوجِ بهاران دیده ام از صیف خرمن چیده ام
        زردی و ریزان و خزانِ عمرِ شیرین دیده ام

        با من بِمان شیرینِ جان تاپند بارانَت کنم
        اینَک به مهمانخانه ای مشهور مهمانت کنم

        من روزهایِ تلخ و شیرینِ فراوان دیده ام
        هم کرکسِ عفریت و هم کبکِ خرامان دیده ام

        همراهِ کفتاران مرو همسفرهء کرکس مشو
        با مهتران همراه باش و همدمِ هرکس مشو

        گرگی کمین اینسو و آنسو مادری چشمش به در
        با هر قدم هشیار باش و مقصدِ آخر نگر

        با مرغ بحری اوج گیر و فارغ از صیّاد شو
        شاهینِ صیّادت منم خورشید شو فریاد شو

        من میروم اما تو میمانی و میدانی که من
        روزی به پایان میرسم جسمم شود خاکِ چمن

        امّا توهم مانند من روزی نشینی بر چمن
        فرزندِ خٌردی در بَر و اندرز باران از دهَن

        نیمی ز من آموختی نیمی دگر از زندگی
        از نا سپاسی بر حذر برگیر راهِ بندگی

        احوالِ نیکویِ جلال و سرخوشیِ بی مثال
        از دولتِ فرزند نیک و لقمه ای نانِ حلال
        یکم آبانماه۹۴جلال پورسلیمانی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۴۵
        سلام بزرگوار درود بر شما و کرامت قلم زیبای شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۱
        شاهینِ صیّادت منم خورشید شو فریاد شو..............درودبزرگوار خندانک
        ولی الله شیخی مهرآبادی(دیوانه)
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۲۲
        جناب آقای پورسلیمانی عزیز، سلام علیکم.
        ....................................................................
        حکیمانه ی زیبایی ست بزرگوار.....ایکاش ادامه اش می دادید ...خصوص که درقالبِ مثنوی است.....وجای هم بر، ادامه دارد.....مؤید باشید انشاءا......
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۸
        درود بر شما بزرگوار خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۱۳:۴۳
        با سلام استاد زیباسروده اید
        لیلا باباخانی (سما الغزل )
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۱۷:۵۵
        سلام ودرود
        پندی جانانه از پدر ی دلسوز
        زیباست
         موسی عباسی مقدم
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۴۱
        سلام بزرگوار مثنوی با صلابت ومحکمی بود مانا باشی خندانک خندانک خندانک
        حبیب رضایی رازلیقی
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۲۲:۰۱
        درودهااااااا استاد پور سلیمانی
        خندانک خندانک خندانک
        محمد علی سلیمانی مقدم
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۲۳:۵۶
        درود بر شما
        بسیار زیبا و حکیمانه سرودید.
        با فرمایش جناب شیخی موافقم


        خندانک خندانک خندانک
        اوجِ بهاران دیده ام از صیف خرمن چیده ام
        زردی و ریزان و خزانِ عمرِ شیرین دیده ام
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود خلیق اخلاقی
        پنجشنبه ۱۴ مرداد ۱۳۹۵ ۰۶:۲۶
        درود بر شما
        زیبا بود
        زیبا
        خندانک خندانک خندانک
        لمیا_سبتی پور(سلطانی)
        جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۰۶
        درود بر شما گرامی

        بسیار زیبا قلم زدید.
        چهارشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۳
        سلامـ و درود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6