يکشنبه ۴ آذر
مگر از قاصدکهای کویر تشنه باران ... بدون آب . امید رسیدن هست ؟ شعری از سعید عدیلی پور
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۷ مرداد ۱۳۹۵ ۱۴:۰۶ شماره ثبت ۴۸۹۸۸
بازدید : ۵۳۶ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب سعید عدیلی پور
|
کجای این شب تیره نشان بیقراریهای من گم شد ؟
من اینحا غرق در خوابم ... ولی خوابی به چشمم نیست
مگر از قاصدکهای کویر تشنه باران ... بدون آب . امید رسیدن هست ؟
نمیدانم چه می گویم ... در این وقت سحرگاهان 😔
نه شوق طاعتی مانده ... نه خواب راحتی مانده
خداوندا تو شاهد باش .. که من بیدار بیدارم .. ولی از درگهت دورم
تو را دیگر نمی بینم .. 😔
نشان بندگی بر جان ناآرام من پیدا و شیدا نیست .
دلم لبریز خواهشهاست .. که محتاج نوازشهاست
اگرچه از وجود غایبت دورم .. اگرچه غرق این دنیای پر شورم
ولی با ابن همه سستی .. میان خاک این هستی
هنوزم از هوای بودنت مستم ... اگر چه در بروی عشق تو بستم
مرا بگذار و بگذر از تمام لحظه های غفلتم
چون تو بزرگی و ... بزرگان را ز بی مهری نشانی نیست
و این تنها امید این دل آواره و مجنون این صحراست 😔
سعید عدیلی پور
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.