اسب اسّاری ( سوم)

درود استاد عزیز
بسیار زیبا و حکیمانه

سلام بزرگوار
مثل هميشه عالي و خوش آهنگ

...................... .........................
بسیااار زیبااااا بود استاد عزیز
اما من یک جلسه غیبت داشتم و یک درس عقبم...بروم برای جبران غیبتم

....................... ........................
تقدیم به اهالی خوب شعرناب:
امروزمان با علی(ع):

امیر عاشقان شنید که مردى به قنبر دشنام داد و قنبر نيز مى‏ خواست به او جواب دهد.
حضرت او را صدا زد: قنبر! آهسته،
ناسزا گوى خود را در زبونى رها كن تا خداى رحمان را خشنود سازى، و شيطان را به خشم آوردى، و دشمنت را كيفر و شكنجه دهى.

سوگند به آن كس كه دانه را شكافت و جانداران را بيافريد شخص با ايمان خداى خويش را به چيزى مانند حلم و بردبارى خرسند نسازد، و شيطان را به چيزى مثل سكوت و خموشى بخشم نياورد، و هيچ احمق و نادانى به عكس العمل مانند سكوت در مقابل او كيفر و شكنجه نگردد.
«هيچ چيز براى فرومايه، بهتر از پاسخ دادن و بگو مگو كردن نيست. سكوت و پاسخ ندادن به فرومايه، بر او دشوارتر از دشنام دادن است.»

درود استاد مثنوی های زیبا

قلمتان پاینده

بهره میگیریم از کلام نابتان

با سلام استاد بسیار عالی موفق باشی

درود بر شما
زیباست و پندآموز

درود بزرگوار

درود بزرگوار
مثنوی زیبا و آموزنده ای بود
مؤفق باشید

استاد زارع عزیز آموختن در محضر شما تنها کاری که بنده بعنوان یک شاگرد و در جهت تشکر از شما باید انجام دهم و با افتخار این را انجام خواهم داد . بهره بردم و آموختم نیز و دورد بر شما

جناب آقای میرک آبادی عزیز، سلام علیکم.
.....................................................................
خسته نباشید بزرگوار......هم داستان زیباست وهم پردازشِ شما.......
(غافل ازرَه ،می دویم ، درنهان).........این مصرع را، بازنگری بفرمایید.

سلام استاد عزیز جناب میرک ابادی دستمریزاد بزرگوار

سراسر زندگی و پند
آسمان زندگی زیباو شاگردی شما لازم

بسیار زیبا و پرمفهوم
مانا باشید