يکشنبه ۴ آذر
چراغ قرمز شعری از مهران زند
از دفتر شعرناب نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ ۲۳:۰۹ شماره ثبت ۴۵۵۷۳
بازدید : ۳۴۳ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب مهران زند
|
(چراغ قرمز)
لا به لای ماشین ها بود،
تِلو تِلو قدم می زد
پلک های خیسِ اشکشو،
یواشکی به هم می زد
یه دستمال و یه ظرف آب،
منتظرِ ثانیه بود
لحظه شمارِ عمر اون،
چراغِ راهنمایی بود
چشماشو دوخته بود به اون،
ثانیه هایِ سبز رنگ
تا اینکه سرخ شد سریع،
رفت سرِکار بی درنگ
شیشه های ماشین هارو،
با دستمالش پاک میکنه
تا شیشه ای باز بشه و،
دردی از اون دوا کنه
هر چی که برق میندازه،
شیشه های ماشین هارو
شیشه ها بالاتر میرن،
شاید ندیدن بچه رو
یه روزی از همون روزا،
پشتِ چراغ ایستاده بود
هنوز چراغِ سبز رنگ،
جاشو عوض نکرده بود
یکی از همون ماشینا،
با چشمِ بسته رد شده
رنگِ رُخِ خیابون هم،
به رنگِ خون بَدل شده
چراغِ راهنماییمون،
دیگه به رنگِ خون نشد
چونکه کسی منتظرهِ
ثانیه های اون نشد...//
مهران زند
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.