جمعه ۵ بهمن
|
آخرین اشعار ناب سروش علی نژاد
|
کوچه تاریک و پر از وسوسه است.
وقت آن است بیایی و مرا دریابی.
خسته از دلشوره
خسته از دلهره ی تنهایی
عاشقی رسواییست
عاشقی معنی باران به دل خشک کویری تنها
عاشقی مقصد گمگشته ی یک قاصدک گوشه نشین
عاشقی سوزن پرگار که دورش قفسی سرد و سیاه
عشق معنای حقیقی دارد
که نباید همه اجزای وجود آن را
هر خس و بی سروپایی داند
صفت سرو اگر ماندن و ماندن باشد
صفت بید بسی لرزان است
حال هر لحضه کتابیست بلند
همچو اشکی که سخن ها دارد
همچو معنای دوبیتی که رمان هاست در آن
همچو آن شاعر دل باخته که
همه ی زندگی اش در غزلش گم شده است.
کوچه آراسته نیست
کوچه بس غمگین است
شعر من بوی غریبی دارد.
غربتش حس کلاغیست که تنها به سفر مجبور است.
سفری اجباری
که دلیلش شومیست
صفتی بد که کلاغان سیه روز به آن مشهورند.
و تبر سخت در اندیشه ی نابودی جنگل همه شب بیدار است.
سفر شوم کلاغ
مرگ جنگل ها را
راستی امضا کرد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود