سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 6 آذر 1403
    25 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 26 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۶ آذر

        رویا

        شعری از

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        از دفتر در سوک باران نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۰۰ شماره ثبت ۴۵۱۹۳
          بازدید : ۶۵۶   |    نظرات : ۴۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر موسی ظهوری آرام(آرام)

        یکی
        می بیند به رویا
        کسی در آغوشی گرم آرمیدش
        وسالها بود
        آواره ای مجنون شهر را می گشت
        خیابان به خیابان
         کوچه به کوچه
         در جستجوی دختری که
         با بوسه شعر می سرود
         وبا گیسوانش تار می نواخت
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        احمدی زاده(ملحق)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۵۵
        دوست و برادر همتبارم نوشیدم از مهر قلمت دست مریزاد برادر گلم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۳۹
        خندانک
        یکی می بیند به رویا
        کسی در آغوشی گرم آرمیدش
        وسالها بود آواره ای مجنون
        شهر را می گشت
        خیابان به خیابان
        کوچه به کوچه
        در جستجوی دختری که
        با بوسه شعر می سرود
        وبا گیسوانش تار می نواخت!!
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        درود برادربزرگوارم
        بسیارزیبا قلم زدید خندانک خندانک خندانک
        فقط شعر بهم ریخته است
        اگر با تبلت یاتلفن همراه شعر راارسال می کنید بایددر صفحه ی ارسال گزینه ی ارسال با تبلت راتیک بزنید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک خندانک خندانک خندانک
        وحید کاظمی
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۳۸
        خندانک خندانک خندانک
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار عالی و خواندنی
        خندانک خندانک خندانک
        محسن ملک زاده(رهگذر)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۶:۱۵
        احسنت زیبا بود
        حوریه (دلشید) اسماعیل تبار
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۰۸:۲۵
        درود بزرگوار.. خندانک
        کوتاه و زیباست..
        زنده باد..
        خندانک خندانک
        خندانک
        رودونا کیارنگ  (فاطمه توکلی)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۵۰
        سلام و درود جناب ظهوری برادر بزرگوارم خندانک
        سپید زیبایتان تصویری دل انگیز داشت خندانک خندانک خندانک
        بسیار زیبا به دلم نشست خندانک خندانک خندانک
        •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•°
        اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم! اینها ذکر نیست. ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه. اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد. کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم! هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت ، معیشتش تنگ می شود . الهی قمشه ای
        •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•° •~*♥*~•° ♡♡♡ ♡♡♡ •~*♥*~•°
        همیشه باشید و بسرایید
        خندانک خندانک خندانک
        بابک فغفوری (پور)
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۱۹:۱۹
        خندانک خندانک خندانک
        سمانه هروی
        چهارشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۴ ۲۰:۲۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        فریبا غضنفری  (آرام)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۰۵:۲۹
        درود بر شما خندانک خندانک خندانک
        سيده فاطمه سيدپور (سپيده)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۳۳
        سلام
        پر معنا و زيبا بود
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۴۶
        خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۱۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۸:۲۳
        درود استاد گرانقدر بسیار سپاسگزارم از حضورتان
        منصور شاهنگیان
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۲۷

        با درودی صمیمانه

        خندانک خندانک خندانک
        یدالله عوضپور    آصف
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۲
        درود دوست من
        زیبا بود
        مرحبا خندانک خندانک خندانک
        صفیه پاپی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱
        ............... خندانک خندانک خندانک ........................
        درود همشعر خوبم خندانک خندانک
        سروده ی بسیاااار زیبااایی بود با پایانی بسیااار لطیف و جذاب خندانک خندانک
        دست مریزااااد خندانک خندانک خندانک
        ................ خندانک خندانک خندانک ......................
        هدیه به اهالی خوب شعر ناب:

        روزگاری یک کشاورز در روستایی زندگی می کرد که باید پول زیادی را که از یک پیرمرد قرض گرفته بود، پس می داد.
        کشاورز دختر زیبایی داشت که خیلی ها آرزوی ازدواج با او را داشتند. وقتی پیرمرد طمعکار متوجه شد کشاورز نمی تواند پول او را پس بدهد، پیشهاد یک معامله کرد و گفت اگر با دختر کشاورز ازدواج کند بدهی او را می بخشد، و دخترش از شنیدن این حرف به وحشت افتاد و پیرمرد کلاه بردار برای این که حسن نیت خود را نشان بدهد گفت: اصلا یک کاری می کنیم، من یک سنگریزه سفید و یک سنگریزه سیاه در کیسه ای خالی می اندازم، دختر تو باید با چشمان بسته یکی از این دو را بیرون بیاورد.
        اگر سنگریزه سیاه را بیرون آورد باید همسر من بشود و بدهی بخشیده می شود و اگر سنگریزه سفید را بیرون آورد لازم نیست که با من ازدواج کند و بدهی نیز بخشیده می شود، اما اگر او حاضر به انجام این کار نشود باید پدر به زندان برود.

        این گفت و گو در جلوی خانه کشاورز انجام شد و زمین آنجا پر از سنگریزه بود. در همین حین پیرمرد خم شد و دو سنگریزه برداشت. دختر که چشمان تیزبینی داشت متوجه شد او دو سنگریزه سیاه از زمین برداشت و داخل کیسه انداخت. ولی چیزی نگفت!
        سپس پیرمرد از دخترک خواست که یکی از آنها را از کیسه بیرون بیاورد.

        تصور کنید اگر شما آنجا بودید چه کار می کردید؟ چه توصیه ای برای آن دختر داشتید؟ اگر خوب موقعیت را تجزیه و تحلیل کنید می بینید که سه امکان وجود دارد:
        ۱ـ دختر جوان باید آن پیشنهاد را رد کند.
        ۲ـ هر دو سنگریزه را در بیاورد و نشان دهد که پیرمرد تقلب کرده است.
        ۳ـ یکی از آن سنگریزه های سیاه را بیرون بیاورد و با پیرمرد ازدواج کند تا پدرش به زندان نیافتد.
        لحظه ای به این شرایط فکر کنید. هدف این حکایت ارزیابی تفاوت بین تفکر منطقی و تفکری است که اصطلاحا جنبی نامیده می شود. معضل این دختر جوان را نمی توان با تفکر منطقی حل کرد. به نتایج هر یک از این سه گزینه فکر کنید، اگر شما بودید چه کار می کردید؟!

        و این کاری است که آن دختر زیرک انجام داد:
        دست خود را به داخل کیسه برد و یکی از آن دو سنگریزه را برداشت و به سرعت و با ناشی بازی، بدون اینکه سنگریزه دیده بشود، وانمود کرد که از دستش لغزیده و به زمین افتاده. پیدا کردن آن سنگریزه در بین انبوه سنگریزه های دیگر غیر ممکن بود.
        در همین لحظه دخترک گفت: آه چقدر من دست و پا چلفتی هستم! اما مهم نیست. اگر سنگریزه ای را که داخل کیسه است دربیاوریم معلوم می شود سنگریزه ای که از دست من افتاد چه رنگی بوده است… و چون سنگریزه ای که در کیسه بود سیاه بود، پس باید طبق قرار، آن سنگریزه سفید باشد. آن پیرمرد هم نتوانست به حیله گری خود اعتراف کند و شرطی را که گذاشته بود به اجبار پذیرفت و دختر نیز تظاهر کرد که از این نتیجه حیرت کرده است. نتیجه ای که ۱۰۰ درصد به نفع آنها بود.
        ۱ـ همیشه یک راه حل برای مشکلات پیچیده وجود دارد.
        ۲ـ این حقیقت دارد که ما همیشه از زاویه خوب به مسایل نگاه نمی کنیم.
        ۳ـ هفته شما می تواند سرشار از افکار و ایده های مثبت و تصمیم های عاقلانه باشد. خندانک
        حسام الدین مهرابی
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۳:۰۹
        احسنت دوست گرامی
        زیبا سرودید
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۶:۲۵
        درود برشما
        خندانک خندانک
        حسين زرتاب
        شنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۵۶
        لطيف بود و زيبا

        بسراييد هميشه به مهر و آزادى

        و در پايان سلام و سپاس
        آرمین اسدزاد (الف)
        يکشنبه ۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۱۴:۳۵
        در جستجوی دختری که
        با بوسه شعر می سرود
        و با گیسوانش تار می نواخت ...

        عالی خندانک خندانک خندانک
        درود و احسنتم را پذیرا باشید خندانک خندانک خندانک
        محمودرضا رافعی (رافع)
        دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۷:۰۴
        دلی که نیست خراشی در او زمین گیر است
        شعرت همچو زری در سکه است خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2