يکشنبه ۲ دی
آخرین شعرم در نفسهای لنگان... شعری از سعید مطوری (مهرگان)
از دفتر تنهایی نوع شعر
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۰ ۱۲:۰۷ شماره ثبت ۴۴۹۹
بازدید : ۱۰۰۱ | نظرات : ۱۷
|
دفاتر شعر سعید مطوری (مهرگان)
آخرین اشعار ناب سعید مطوری (مهرگان)
|
تاریک احساسم
خاموش فریادم
در دهلیزهای واژه ها
بیگانه شعرهایم...
دست به دیوار
در کدامین مسیر می روم
تا انتهای من ؟!
تا آخرین شعرم؟!
میدانم نفسهایم
شب را در سیاهی خود
ماه را قاضی خواهد کرد...
آیا من محکوم به آخرین شعرم؟!
با ستاره ها انتظار زیباست...
در نفس هایم واژه ها، تولدی دیگرند
آهسته بیا کنارم
تا خلوتم نشکند...
آخرین شعرم در نفسهای لنگان
محشری به پا می کند
تا مرگ را برقصاند
با صدای شکستن استخوانهایم
فاصله ها کم می شوند
من چقدر شعرم
واژه ها حوریان من
میوه های احساسم
در خلوتم رسیده...
زود تو بیا، میوه هایم
انتظار تو را می کشند...
فاتحه، سلامی از تو
من چقدر بیدارم...
سعید مطوری / مهرگان
از دفتر تنهایی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.