جمعه ۲ آذر
|
دفاتر شعر عیسی نصراللهی( تیرداد)
آخرین اشعار ناب عیسی نصراللهی( تیرداد)
|
دوباره خواب میبینم
دوباره غرش آرش
کمان را محکم از رو برگرفته ناجی میهن
منوچهر، کاوه را کشته ست!!
دوباره میخزم...پهلو به پهلو گاهگاهی دیده بر این سقف
خواب میبینم که کاوه کشته است ایرج
فریدون خفته است در غار غم از ترس دیوان و ددان شوم
فریدون، آه یک اصل مسلم بود؟
نجات عمر شب یا قصه ی روز است؟
پرنس در یک شب سرد پس از تشویش
و یک جنجال طولانی ، فردریش آلفرد بوگام را کشتست
و
اسکندر به فتح بام این خانه ست
ستونی ریسه در ریسه همان شهر اهورایی
که اینسان باور انسان مایوس پس از یاس است
تو ای خاک پر از آلاله و سوسن
تو ای کاشانه ی باور...
ددان در تور این دیوان اسیر سنگ ابلیس اند
تو ای آزاده ی قدیس
ز یک سو سرنهادی، دامن امن دماوندت
ز سویی انعکاس درد دور کوه الوندت نمی پویی؟
خمیده پشت برزن این کمر در هیبت بهمن
دلاور مرد دوران، رستمت گویم
که گیو و گرز و گور و خاطر بهرام
دمی لالایی تهمینه اند انگار که پورش ناشناس رسم نیک پشت پیشین است/
دوباره خواب شبهای بلند و قصه ی میهن
دوباره تنگه ی تاییس و این تشویش
وطن
ای
یادگار مادرم...ای فصل لالایی
وطن کاشانه ی مهد اهورایی
گرفتی تیر آرش بر دلت ، اما
هرگز
مرگ فرزندت نمی خواهی
تو ای
گهواره ی خونین دشت لاله و پونه
دگر امشب به خواب ترس این کودک نمی آیی؟؟؟
عیسی نصراللهی / بامداد سوم دی ماه 94
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.