پنجشنبه ۲۹ آذر
عشق میراث من شعری از رضا صفائی
از دفتر عاشقانه ها نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ شهريور ۱۳۹۴ ۲۰:۲۴ شماره ثبت ۴۰۴۰۲
بازدید : ۴۸۵ | نظرات : ۲۰
|
آخرین اشعار ناب رضا صفائی
|
چه ساده بی خیال من شدی
بغضی که دیشب در گلویت بود
امروز جایش را به لبخندی شیرین داده
و من هنوز خیره به نوشته ات مانده ام
کاش چشمانم نبینند این شادی نهفته در صورتت را
چرا واژه ها در ذهنم گم میشوند
نمیتوانم بنویسم از این غمی که دل مرا گرفته
توصیف نمیشود کرد حال عاشقی که معشوقش به یکباره او را به خدا میسپارد
جالب اینجاست وقتی میرود دستانش خالیست
منت کرده و همه چیز را برای من گذاشته
سخت است نگهداری از این همه خاطره
احساس
عشق
برای من تنها
چه بلایی سرمان آمده است که اینگونه بی روح شده احساساتمان
زمانه زمانه نابودیست
حال میفهمم که می گویند یکی بود یکی نابود یعنی چه
وقتی در آغوش معشوقی به یاد عشقی دیگر هستیم
بی شک یعنی مرگ و نابودی احساسات
به گمان من دیگر گریخته است عشق از زمین
زیرا سخت است تحمل این همه بد نامی که به نامش سند بخورد
حال که به این نتیجه رسیده ام
می گویم برو راحت باش ای معشوقه ناپاک
من تحمل خواهم کرد این خاطرات و
احساس پاک
و عشقم را به معشوقی که در ذهنم داشتم
تا اثری از رنگ عشق هنوز در من زمینی
به میراث باقی مانده باشد ....
# رضا_صفائی ...
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.