يکشنبه ۲۷ آبان
جنون شعری از محمد شیخ الدینی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ تير ۱۳۹۴ ۰۱:۵۱ شماره ثبت ۳۸۷۳۴
بازدید : ۲۳۳ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر محمد شیخ الدینی
آخرین اشعار ناب محمد شیخ الدینی
|
آواز میخوانم با صدایی بلند
و شروع ب قهقه های مسخره میکنم.و دوباره اشک روی گونه هایم مهمانی میگیرد.
من ب نگاه پرستوهای مهاجر کاری ندارم
در انهدام یک مشت کاغد نوشته در کنار پنجره
تانگوی درختان کوچه را نظاره میکنم
همانطور ک مینوشتی میخواندی
و عشق را همیشه برای من هجا میکردی
آن هجای سنگین بی وزن
و گفتم ب نگاه پرستوهای مهاجر
تو قسم دادی حضور آیینه را در باد
ب پرندگانی ک میدانستی نمیمانند
و میخواستی توله گربه ی کوچک شهرمان را سر ببری
دیگر بدنبال صدای زنی در میانه های شب نیستم
و بدنبال عاقبت ماهی افتاده در حوض علی کوچولو
حتی دیگر کاری ب ننه دریا هم ندارم
خودشان خواستند خودشان رفتند و خودم ماندم
تو هیچگاه نمیخوانی و نمیخوانی
وباز هم آن هجای نفرت انگیز در سرم میپیچد
آن هجای غریب ک هیچکس نفهمید حتی مادرم..
ن دیگر حتی ب خورشید پر برکت تابستان و نسیم شبانه هم کاری ندارم...
محمد
17تیر1394
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.