مناجات نامه 2
الاهـی بـه روز قـیامت قسم
به آن توبه کار از ندامت قسم
به طفل یتیمی که شب تاسحر
ز مـادر بـگیرد سراغ پــدر
به اشک یتیمی که مانند دُر
دل ناظران را زغم کـرده پرُ
به آن عـاشق یـار انـدر سحر
رخش زشک چشمش مدام است تر
رخش هست سیلابی از اشک چشم
دلش گشته عاری ز هر گونه خشم
دلش گشته لبریز عشقی نهان
که معشوق او هست نزدش عیان
به شخص خدا جوی در هر کجا
نه شخصی خـدار بخواهــد منـا
به شخص خدا جوی در هر زمان
به دنبال یار است در هــر مـکان
به شب زنده داران جویـای حق
بخــوانند قــرآن ورق در ورق
به مرغان حق گـوی شب تا سحر
نـدا گـوی حـقند ز سوز جـگر
به داری که منصور بـر دار شد
بـه عشقی ز یارش خریدار شد
به بیمار رانده شـده از پـزشک
که داروش آه و غذایش سرشک
به فصل بهار و زمستان سـرد
به هنگام صحت ویا وقت درد
به وقت سرُوری و هنگام غـم
به اوقات شادی ویـا در الــم
فقط طالب است او همیشه خدا
خـدا خـواهد و غیر او ، ما سوا
بـه محبوسیان بـدون گنـاه
تـو هستی بـراحـوال آنها گواه
به آوارگـانی که در روز و شب
به سختی در گیری و بس تعب
به شهری زشهری ویا کشوری
روانـنـد بـا حــال رنـج آوری
به این داعشی ها شعوری بده
به بیچارگــان فتح و زوری بده
ابوبـکر بغـدادی بــد هــدف
ندارد به کلی شعـور و شـرف
گمانم کـه باشـد ز نسل یـزید
ویا جـد او هست شـمر پلیـد
خدایا تـو اورا شـعوری بـده
به راه درسـتی عـبورش بـده
ویـا شر اورا ز خلق کـم بکن
قدش را بـه پیش خودت خم بکن
تو اورا دلالت نما راه راست
بداند ستم کردنش نا رواست
بـه ناحق ستم کـرده بر شیعیان
ز کـار بـدش یک دمـی وارهـان
به گمنام تـوفیق ده بیش از این
سـراید همیشه به حق و یقـین