هرگز نميرد أنكه دلش زنده شد به عشق
سالگرد هجرت جانِ گرامي پيامبر عظيم الشأن اسلام محمد مصطفي (ص) را به عزيزانم تسليت عرض مي كنم
خواهی به عشق خیزی؟ صلِ علی محمَّد
یا از غـمي گــریـزی...؟، صلِ علی محمَّد
هنگامه های ناوَرد...، غـم لشگری بیاوَرد
وان ذکـر من چه ها کرد!، صلِ علی محمَّد
در زیـر چرخ گــردان...، از خـود بلا بگــردان
فــریاد کـن مســـلمـان...، صلِ علی محمَّد
بر آن دلِ پریشان...، اکنون گـرفته سـامان
این نکته خواندمَش هان، صلِ علی محمَّد
دیـوِ ریا...، هراسان...، شـد راهـی بیابان
با ایـن کــــــلام قــرآن...، صلِ علی محمَّد
با من بخـوان دل آرا...، رمـزِ نجـاتِ خـود را
ای گُـل عـــذارِ زیبــــا...، صلِ علی محمَّد
عشق است، کارِ خوبان، میگفت پیرِ رندان
طارق به زیر لب خوان...، صلِ علی محمَّد
از جسم، جان پريده، تا عرش خوش رسيده
مائيـــم و آبِ ديده... ، صلِ علي محمّٓد
به پاسِ همراهي و محبت حضرت استاد محمد حسن صباغ كلات در سرايش شعر خوشه اي به نام خوشه وشون .
باده ي خوشه وشان مي نوشيم
باده ي مهر نشان مي نوشيم
باده اي تازه كه دل شاد كند
آنهم از شاهِ جهان مي نوشيم
باده از حضرتِ استادِ من است
به عيان ، ني به نهان مي نوشيم
كارِ مان بوسه بر افكار نوين
فكر نو با دگران مي نوشيم
از غزل مي روم اكنون به نوي
شهدِ شيرين دهنان مي نوشيم
»
بوسه اي ده،
به موازات خط غم ،
كه براي دل زاري زده است
بوسه ام ده ،
كه شبي سرد،
هوا مِه آلود،
شب پرستان به كمين،
تا نخندد نرگس...
بوسه اي ده ،
كه بميرد متحجر از درد
و بخندد آرام،
ماهِ عاشق شده ي مست،
در آغوشِ بهاريِ دلِ عاشقِ من...
بوسه اي ده ،
كه بميرد اندوه،
و بخواند خورشيد:
« عاشقان شاد ،
كه دوران تحجر بر باد...»
«
باده ي خوشه وشان مي نوشيم
به خراسان و ز جان مي نوشيم
باده آور به من اي دُختِ بهار
باده ات با همگان مي نوشيم