سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 5 آذر 1403
  • روز بسيج مستضعفين، تشكيل بسيج مستضعفين به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
24 جمادى الأولى 1446
    Monday 25 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      دوشنبه ۵ آذر

      کوچه ی بن بست ( ته دنیا )

      شعری از

      محسن مهرپرور ( م مهر)

      از دفتر شعرناب نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۱:۰۲ شماره ثبت ۳۲۴۹
        بازدید : ۱۰۵۴   |    نظرات : ۱۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محسن مهرپرور ( م مهر)

      نكند در ته اين كوچه بن بست
      آن زماني كه عصا
      همره گامهايم
      همدلم ميشود و مي بردم تا فرجام
      گنج پنهان مرا
      مار اين غاشيه ی درد به يغما ببرد
      نكند قلب مرا
      مور و مار از قفس سينه ي تنها ببرد
      عشق را لعن خدا طعمه كرمها كند و
      سينه كش خاك به زنهار ببرد
      نكند باد به خاكسترم آتش زند و
      شعله اش دود شود و
      داغ مرا
      آه كند و
       تا به ثريا ببرد
      نكند روزي
      روزي از روزها كه اين شعبده باز
      اين دنيا
      ورد اندوه بخواند به خرابات و مرا مست براند ز خودش
      درمیان كوچ زرد كوچه ها
      خيزان و افتان
      لنگ  لنگان
      سوزان و لرزان
      به نیستان ببرد
      زان صنيع بي تصنع از ني ساقي بخوانم ‏و بخوانم تا‎ ‎ كه صمع اين فلك را كر كنم :
      من بسان خويش بودم
      چون خرابت گشتم و بي خويش گشتم
      حال به كيشت بازي بازار مي بينم
       ز چشمت گریه های زار مي بينم
       به رويت عاشقی بر دار مي بينم
       ز مويت پیچش اغیار مي بينم
      فقط چندي تو را بي خويش در خواب
      در پندار مي بينم
      در فراقت من نمیرویم
      بی فروغت ره نمیپویم
      در فقانت نوش و لعل و لیلی دیگر نمیجویم
      مبادا باده ها بر باد دهند عشق تو را
      مسخم كنند
      تا روزي از روزها
      كه روز ديگري نيست در پيش
      گنج پنهان مرا
      در ته بن بست دنيا
      مار اين غاشيه ی درد
      به يغما ببرد
      نكند عمر به پايان رسد و
      پيك هايم كه به پاي هر كبوتر بسته ام
      پاي گور ا دل تنها به پايت برسد
      آن زمان خواندن  ندارد نامه ها
      خواندم فايده ندارد بارها
      كوچه ها
      آی  كوچه ها
      ميشناسيد رد پايم را كه بارها گشته گرد كويش
      گرد آن خانه كه گنجم را نهفته در دلش ?
      او شنيدست آيا ?
      چك چكم را روي بام منزلش ?
      كه به ناودان ريخته و مالان و نالان در تن بي جان خود دالان به دالان ، حفره  كندست تا رساند دل به آن صاحب دلش‎
      تو خودت باز آ بگو
      دل به دل راه دارد آيا ?
      يا كه بيهوده تو را ميكاود اين جان كز لجام بگسيخته خود را با لجن آميخته خود را در ميان اين گل و لاي
      آه...
      مي خواند تو را
      بارها و بارها
      دست مجنون مي نگارد نامه را
      اشك مجنون كرده امضا بارها
      اين توراست پيكي هزاره
      نامه اي از قعر چاهي در زمانه
      در بيابان كرده ام سكنا
      مرغ خوش آوا نبود
      كفتري چاهي  فقط مانده برايم  ، پيك پايش  كرده ام
      اين نواي بد صدا را در گلستان راه ده
      با هزاران با  بلبلان با مرغان خودش آوای خود پرواز ده

                                                                            (  م مهر مشهد مقدس 1388 )
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      ،

      تبسم

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      میر حسین سعیدی

      مست از فدا نمودن سر را جدا نمودن ااا بر سر نیزه رفتن عشق از خدا ستودن ااا اشاره به حدیث قدسی من عشقنی عشقته وااا ن
      نادر امینی (امین)

      من از آنروز دیوانه لایعقل بشدم روی ماه توبدیدم سوی میخانه شدم تن وجان را برهیدم به فراموشی دل بشکستم دل خودرا سوی میخانه شدم بدر میخانه رسیدم همه دیدم مدهوش زخود وبیخودی اکنون برستم به نهانخانه شدم درنهانخانه نیافتم جز سرگشتگی روح وروان وزنهانخانه شتابان سوی بتخانه شدم چو نهانخانه و بتخانه ومیخانه همه بی روح بدیدم یکسره سوی ازل تاختم و سوخته هشیار شدم
      میر حسین سعیدی

      ما سر ز تن و دل ز جهان رسته و مستیم ااا بر زلف چلیپا دل خود بسته شکستیم ااا نزدیک دل شکسته شد منزل آن یار ااا در دل دل خود شکسته هستیم
      نادر امینی (امین)

      مستیم وزنیم دف چو دوعالم همه عشق است رقصیم وبنوشیم زقدح می که فرزانه عشقیم دیوانگی عبد همه پرتو ذات است یاهو کنیم برهنه گیتی چو دردانه عشقیم
      میر حسین سعیدی

      دیوانه ترین لایق دیوانه ی عشقیم ااا هویی به دل دف شده دردانه ی عشقیم

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      4