سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        یا زینب کبری (س)

        شعری از

        ابوالفضل سلطانی ابقاء

        از دفتر ابوالفضل‌سلطانی نوع شعر مسمط

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۱ آذر ۱۳۹۳ ۱۸:۰۸ شماره ثبت ۳۲۳۲۲
          بازدید : ۶۸۴   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ابوالفضل سلطانی ابقاء
        آخرین اشعار ناب ابوالفضل سلطانی ابقاء

        بعد از عباس علمدار حرم زینب بود  
        صاحب پرچم الطاف وکرم زینب بود
        عصر آن روز گرفتار نقم زینب بود          
        بود  تا مرهم  دلهای پریشان  باشد
        کودکان سوی بیابان به فرار آمده اند       
        سویشان قوم ستم پیشه سوار آمده اند
        گله گرگی که به امید شکار آمده اند     
        نتوان گفت دراین قوم که ایمان باشد
        تشنگان را خبر آمدکه کنون اب رسید     
        طاقت ازکف شدگان گوهرنایاب رسید
        مرهمی بر لب خشکیده بی تاب رسید     
        قوم بی عاطفه را کی سراحسان باشد
        مقصد قافله شام است به سرداری او      
        جملگی لشگرطفلان به سپهداری او
        با مریضی که نمودست نگهداری او          
         او دراین  قافله  سالار اسیران باشد
        قتلگاه است به خونابه که آذین گشته     
        خاک باعطرتن بی کفن آگین گشته
        آسمان هم زغم حادثه غمگین گشته      
        صبرایوب مگر چاره هجران باشد
        غرق درتیروسنان است برادرهیهات    
        سرخورشید جدا گشته ز پیکر هیهات
        نشناسد تن صد چاک تو خواهر هیهات  
        اندکی صبر بر این حادثه امکان باشد؟
        زاده دخت رسول است واصالت دارد    
        ذوالفقاری که  تنفر ز جهالت دارد
        صبر درحضرت او بار خجالت دارد        
         نیست تردیدکه او حیدر دوران باشد
        شام خود وارد در معرکه جنگ شده      
         دامن قوم نگون بخت پر از سنگ  شده
        ثبت در سابقه این خاطره ننگ شده        
        درد زین بیش که این لطف مسلمان باشد
        مجلس آراست درآن مجمره سیمای جلی   
         خیزران بر لب خاموش زد آن دیو ولی
        گشت افشاگراین ظلم و جفا  بنت  علی   
               گو که درخطبه او قدرت طوفان باشد
        جام می بود ولی زهر به کام  افتاده        
          صید صیاد شد وطعمه به دام افتاده
        دولت ظلم که از که از رتبه ونام افتاده      
         تا ابد لعن خداوند بر ایشان باشد
        شام منزلگه  آخر شد و او تنها  نیست    
         کنج مخروبه مگردخت بنی زهرا نیست
        نور درنور چنان است که من پیدا نیست   
        هرکه  این راز ندانست  پشیمان باشد.....
        رسم دلدادگی آموخت وجان دادحسین    
        شمع آزادگی افروخت وجان داد حسین
        عزت لم یزل اندوخت وجان داد حسین      
        جان عالم به فدایش شده ، قربان  باشد
         
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0