سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        شب های سرد تنهایی

        شعری از

        محمود رستگار

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۳ ۱۸:۰۴ شماره ثبت ۳۱۲۶۱
          بازدید : ۵۵۰   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمود رستگار

        شب شده
        هوا خیلی سرده
        رو پشت بوم نشستم
        ساعت حدودای 1 میشه
        آسمون یه گوشه اش ابریه یه تیکه هم اونور پر ستاره است
        یه دست میکشم رو گیتار
        چشام بسته است
        یه عالمه خاطره از جلو چشام رد میشه
        چشامو وا میکنم
        خاطره ها محو میشه
        یه نگاه به سیم های گیتار میندازم
        برق میزنن
        یه ملودی کوتاه و ...
        غم میون دو تاچشمون قشنگت... خونه کرده
        شب تو مو های سیاهت .... لونه کرده
        دو تاچشمون سیاهت ..
        مثه شبهای منه
        سیاهی های دو چشمت ...
        مثه غم های منه
        بی اختیار دستم وای میسته
        دو باره داره خاطره ها مرور میشه
        یادش به خیر چقدر این آهنگ و دوست داشتم
        چقدر دلم میخواست یاد بگیرم
        وقتی تازه یاد گرفته بودم اینقدر میزدم که دیگه دستام خسته میشد
        دستم میره رو سیم ها
        چشام و میبندم
        دوباره یه آهنگ دیگه ....
        میدونی دل اسیره ، اسیره تا بمیره
        میدونی بدون تو دلم آروم نگیره
        میدونی دلتنگ تو ، نموده آهنگ تو
        ولی بیهوده جوید ، بسی بیهوده پوید
        به من بگو بی وفا حالا یار که هستی ؟؟...
        خزان عمرم رسید ، نو بهار که هستی ؟؟؟.....
        یه باد سرد میخوره تو صورتم
        یاد زمستونایی افتادم که میرفتم مدرسه
        صبح های زود
        تو هوای سرد ....
        یادش به خیر
        اون روزا ....
        بی اختیار آهنگ ها رو میزنم ....
        یار دبستانی من
         با من و همراه منی
        شور الف بر سر ما
        بغض من و آه منی
        حک شده اسم من و تو
        رو تن اون تخته سیاه ....
        یادش به خیر
        خونه سعیدشون تولد بود
        چه شبی بود
        اواسط پاییز بود
        من و سعید و امیر ....
        روز پاییزی میلاد تو در یادم هست
        روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
        ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
        در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
        سردی فاصله ها نیز به یادت ماندست
        نیزه  در باد شکستست تو سپر یادت نیست
        یادم هست ....
                یادت نیست ...
        همینجور که مرور میکنم خودمم میزنم
        یه قطره بارون میافته رو دستم
        هوا خیلی سرد شده
        دو باره چشام و میبندم
        سعید ملودی میزنه
        ما هم شروع میکنیم به فلامنکو زدن
        چه شبی بود اون شب
        آخرین باری بود که با هم بودیم
        خیلی وقته همدیگه رو ندیدیم
        اون شب خاطره شد
        چشام و وا میکنم
        هوا خیلی سرد شده
        بارون هم گرفته
        دلم واسه خاطره هام خیلی تنگ شده بود
        یه شب دیگه هم داره تموم میشه
        بازم فردا
        بازم یه روز دیگه
        بازم بهونه ....
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5