سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 5 اسفند 1403
  • روز بزرگداشت خواجه نصيرالدين طوسي - روز مهندسي
25 شعبان 1446
    Sunday 23 Feb 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      يکشنبه ۵ اسفند

      مکر روزگار

      شعری از

      محمد رسول باوندپور

      از دفتر حسرت نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۱۵:۱۹ شماره ثبت ۳۰۲۹
        بازدید : ۸۷۴   |    نظرات : ۱۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد رسول باوندپور

      گویمت اینک ز  مکر روزگار ای با خرد 

      قصه ای چون بشنوی  کبر و غرور از  دل برد 

      روزی از  ایام پیشین واجبم  شد یک سفر 

      توشه ای بستم  گرفتم راه رفتن بی خبر 

      بر بلادی  آمدم دور   و   غریب و  خرمین 

      هر کجایش شد  نظر گل  باشد و  سرو ثمین 

      میخ مرکب  را زدم  بنشستم اندر  سبزه زار 

      در جوارم  برده های بی نوا  مشغول کار 

      شانه گاهان زیر  بار از جمله پیر و  جوان

      تازیانه بر  تن کاهل  ز صاحب بی امان 

      بر جوانی شد  نظر افزون خمیده  قامتش 

      اشک ها بر  دیدگان از  شدت جوع و  عطش

      استخوانی بر  دهان یک  سگ بی پا و  دست

      آن رشید  خوش جمال  آن جا قریب  او نشست 

      چون که  چشمانش  نظر زد لحظه ای    بر آن جوان 

      سینه کش رفت و  بینداخت از  دهانش استخوان 

      خنده ای باطل  زد و  گفتا فلک  ای بی وفا 

      شام من  را می دهد  اینک سگی بی دست و  پا 

      روزگاری تاج  و تخت سلطنت  اموال من 

      رعشه ای از  خاطرم  افتاده بر  هر مرد  و زن 

      یاد دارم  هم چو  فرشی  سفره  صبحانه ام 

      میش و  بز صد ها  هزار در  مطبخ کاشانه ام 

      بانگ خشم  و غرشم افزون تر  از آوای شیر 

      می زدم  شلاق و  سیلی بر  رخ برنا و  پیر 

      اینک هستم  چاکری  حلقه به  گوش صاحبم 

      منتظر بر  لقمه نانی  هر نهار و  هر شبم

      خنده یا  زاری نکن بر  سر نوشت این  امیر 

      گر خرد  داری و  هوش  ز آن چه  شنیدی  پند  گیر 

      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۳ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      ،

      محمد رسول باوندپور

      ،

      طاها محبی (حزین)

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      7