جوری سمت بخاری و رابی زیر تخت پرت شد.
جوری با زحمت رابی را که تازه به هوش آمده بود ، یافت.
جوری و رابی دست در دست هم وارد جا جورابی شدند.
صدای جورابها بلند شد.
جوراب دخترانه : واه ، شما بوی بد پا می دین !
جوراب زنانه : با این بوی بد ، ما تا صبح خوابمان نمی بره.
جوراب مردانه : لطفا قبل از خواب یه دوش بگیرین.
جوری و رابی به سمت شیر آب رفتند و بعد از شستشو روی بند آویزان شدند.
تا چشم جوری به نوک رابی افتاد فریاد زد: رابی تو زخمی شدی ! بالاخره ناخن بلند پسرک به تو صدمه زد باید سریع جلوی پیشرفت این زخم را بگیریم.
آنها نزد سوزن رفتند . سوزن با کمک نخ زخم رابی را بخیه زد.
فردای آن روز
پدر جورابهای طوسی خود را پوشید و به اداره رفت .
مادر جورابهای مشکی خود را پوشید و به بازار رفت .
دختر خانواده نیز جورابهای صورتی اش را پوشید و به مدرسه رفت.
ولی پسرک جورابهایش را نیافت .
جوری و رابی رفته بودند اون دور دورا ، به دور از پاها !