مثل نیلوفر نشستی روی مرداب دلم
جان من جان می دهی اینجا به سهراب دلم
باتو شیرین می شود در منطقم ای دوست مرگ
تا حکومت می کنی بر شهر بی تاب دلم
از تو تندیسی طلایی ساختم در باورم
ای که جا خوش می کنی هر لحظه درقاب دلم
جاده تاریک است وفانوسم ندارد روشنی
روشنم کن با نگاهی تازه مهتاب دلم