دوشنبه ۳ دی
افسون شعری از ناصر جعفری(کوه)
از دفتر شعرناب نوع شعر نیمائی
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷ شماره ثبت ۲۶۴۵۳
بازدید : ۳۴۲ | نظرات : ۱۰
|
دفاتر شعر ناصر جعفری(کوه)
آخرین اشعار ناب ناصر جعفری(کوه)
|
خطر کردم
نمیدانم که شاید
اتفاقی بود
از این دیدن از این برخورد
چنان افسون گفتارش شدم
گویا که ساحر بود
شدم من عاشق و او گشت معشوقم
خدایا این چه سری بود
پس از چند گفتگو با او
و او با یک اسی زیبا
گشود این مغز در بندم
رهایی داد و گشت آزاد
از این زندان غفلتها
که من خود بسته بودم پا و
هیچ جایی نمی دیدم
اگر چه عاشقم- مستم
ولی افسوس
که رویش را نمی بینم
همیشه با من است او من نمی دانم
چنان کرده رسوخ در فکر و احساس ظریف من
حکومت می کند بر قلب دربندم
خدایا این چه سری بود
که غیر از ردپای او
از این دیده نمی بینم - نمی بینم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.