سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        دیدار تو

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر برگی از تاریخ نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۶ فروردين ۱۳۹۳ ۰۹:۱۵ شماره ثبت ۲۴۹۸۰
          بازدید : ۵۷۵   |    نظرات : ۳۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        صدای ارسالی شاعر:

        ز بهر  دیدن   روی    تو    دلدار

        شب  و روزم  شده چشم انتظاری

        خدا   داند   دلِ  زارم   به    یادت

        نبیند  در  خودش  ،صبر و قراری

        پریشان   خاطرم  ، ای  یار   زیبا

        چه  سازم، چون  ندارم   بردباری

        شدم   دیوانه   از    هجر  تو   جانا

        به  جز  فکر و  خیالت  نیست کاری

        چه روزهْایی که با هم غرق شادی

        مرورش بر دوچشمم هست، خاری

        تو دانی مِهْربانْ در روی این خاک

        که  زخمت  بر نشستست،  یادگاری

        هنوز  یاد  تو  را  در سینه   دارم

        شگفت  یادی  که  دارد ، ماندگاری

        که پُر بود آن همه عشقم ز راستی

        نبوده   پیشه ام   بی  بند  و  باری

        کجا  باید   کنم   شِکوِه   ز  دستت

        بگو  جانم  که  مُردَم من  ز  زاری

        که روز و روزگار  آسان  ز دستت

        بگیرد  آنچه  را  که  دوست  داری

        همه  پژمرده  کردی  سن  و  سالم

        خوشا  بر روزگار، در   سال  پاری

        چه  اندیشه   که  در  سر  پروریدم

        ندانستم  که  سهمم  هست   خواری

        بگو با من صنم،از چه چنین  رفت

        چرا   پیچیدی   از    آن    پایداری؟

        بیادت  آورم ، روزی  که    سوگند

        مرا  دادی ، چرا   پا   در    فراری

        تو   گفتی    آریا    را  هست  پابند

        ندانست می خورد  نیشی  ز ماری

         

         

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2