سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        غم مخور

        شعری از

        عرفان فتح الهی(واثق )

        از دفتر گل های پرپر نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۸۹ ۰۰:۱۳ شماره ثبت ۲۱۸۸
          بازدید : ۱۱۹۱   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عرفان فتح الهی(واثق )
        آخرین اشعار ناب عرفان فتح الهی(واثق )

        گفتمش دنیا نبوده گر به کامت غم مخور

          روزگاری خوش بیاید چون قیامت غم مخور

         

        یار چون گل میشود دوران به دوران درجهان

         بعدازآن خاری شودرهر اقامت غم مخور

         

        میرود برباد هردم گل که رویدبرجهان 

         چون که دیدی میرود پرپر  گل زبامت غم مخور

         

        هم شود شیرین همی آسان رود از تن به در

            جان تو خواهد اگر بهر غرامت غم مخور

         

        چون که حال شهریارو شهریاران این شده

        پر ز اشکی یا که هستی درندامت غم مخور

         

        صحبت از کم دیدن یارت کنی هردم چرا

           میدهم مژده که دیدن به قیامت غم مخور

         

        روزو شب لابه دهی سرازچه حالت بد شده

         چون که دنیاهم ندارد استقامت غم مخور

         

        گرکه غمگینی و هردم اشک میریزی گهر

          اشک هجران عاشقان را شد علامت غم مخور

         

        از ازل شد حکم هرعاشق به جامی پرز زهر

        از ازل کردند زهرش  به جامت غم مخور

         

        حیله ها دانند وافسون به اسارت میبرند

        گرسیه چشمی نمی ماند به دامت غم مخور

         

        چون که یارم هجروغم شد گفت برمن هاتفم

        میکنی فردا به یارانت امامت غم مخور

         

        چون که محشر گشت و نام عاشقان گفتندوهر

        دم نگه نگه کردی و دیدی نیست نامت غم مخور

         

        پرسه(پرسش)کردی از فراق اوچه باید کرد گو

        پاسخ من در جواب آن کلامت غم مخور

         

        این همه در کوی بیماری اقامت کرده ای

        لحظه ای هم بگذران اندر سلامت غم مخور

         

        میروی جانم به قربانت ولی گریان چرا

        جان واثق عاشقی باشد کرامت غم مخور

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴ شاعر این شعر را خوانده اند

        Guest

        ،

        عرفان فتح الهی(واثق )

        ،

        حمیدنوری(احمد)

        ،

        تبسم

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2