من از تو، از خودم، از او، شما، ایشان طلبکارم
از آمریکا و از چین بلکه از ایران طلبکارم
بهشت آخر کجا!دنیا کجا!این زشت، آن زیبا
به قدر عمرم از آدم و از شیطان طلبکارم
نکرده اعتراف، اما، خودم که خوب می دانم
از آقای "الف.نون" هم همین الان طلبکارم
ز صاحبخانه یک برج و دوتا سوئیت و یک ویلا
زبنگاه ته کوچه، دو تا دٌکّان طلبکارم
ز قصابی دو تا دست و یه رون و اندکی دنبه
از اصغر قهوه چی اما، دو تا فنجان طلبکارم
اگرچه خشک و بی برگم، اگرچه زرد و بی بارم
از آن گلخانه یِ پرگل، چهل گلدان طلبکارم
از این یک بسته مونتانا، ازآن یک پیپ سلطانی
از آن یار گرامی هم، سرِ قلیان طلبکارم
زسایپا یک پرایدِ نوک مدادی، آنهم از هاچ بک
از ایران خودرو از سابق سه تا پیکان طلبکارم
زبقّالی دو تا شیر و یه سطلِ ماستِ پرچربی
زنانوایی؟ نمیدانم! گمانم نان طلبکارم
نخندید و نخوانیدم خسیس، اما به جان تو
ز سمسارِ سرِ کوچه، درِ قندان طلبکارم
در این دنیای وانفسا!در اوج رنجِ بی پولی
برای دلخوشی میگم، ازاین، ازآن طلبکارم