محكمۀ عشق

من : ؟   متهم ريف اول

جرمم : ؟ دل پاك وعشقبازی

شاكی : ؟ همه شاهدان عالم

قاضی : ؟ همه شاكيان حاضر

تق تق :  جلسه شروع، ساكت

؛

ماجملۀ شاهدان شاكی

درمحضردادگاه خاكی

داريم شكايت ازتوحاكی

دركسوت عشق وسينه چاكی

ازما تو ربوده قلب پاكی

؛

 تو ، متهم رديف اول

برخيزمحاكمه شروع شد

برجرم خودت وقوف داری؟

دانی عمل گناه توچيست؟

اقرار به كرده مينمايی؟

؛

آری اگرعاشقی گناه هست

گر پاكدلی هم اشتباه هست

گرنامه ام از همين سياه هست

پاد آ فره گر مقيم ، چاه هست

اقرار كنم ، خدا گواه هست

؛

من عاشق وسينه چاك عشقم

من مست ومريدتاك عشقم

من كشته ، و من هلاك عشقم

من رهرو ِ راه پاك عشقم

من  يك سره  اشتراك  عـشقم

؛

ازما دل پاك و با وقاريست

مفروش بفرش بی غباريست

از بهر ضيوف ِ رهگذاريست

ما را بجزاين گنه چه كاريست؟

اين نيست گنه ، كه اعتباريست

؛

اين شيوۀ دل بری خطانيست

اينگونه دل آوری خطانيست

دل بردن ِ ازپری خطانيست

درعشق ، قلندری خطانيست

باعدل چو بنگری خطانيست

؛

بعد ازجلسات محرمانه

در محضرحاكم زمانه

من ماندم وحكم حاكمانه

با رأی و قرارظالمانه

شد قامت صاف من كمانه

؛

اينست جزای پاكبازی

پاداش وفا  و دل نوازی

گفتند تو عاشق مجازی

در عشق فقط زبان درازی

آصف تونه اهل سوزوسازی