دختر اردیبهشتی ی غزل
ای زلال شعر شیوایت عسل
ای سرشت ت آینه در ذهن آب
ای مرامت یک سوال بی جواب
ای گل مریم که تک افتاده ای
بر حصار باغچه تن داده ای
دختر تنهای مینایی مرام
بر تواز شیراز ما صد ها، سلام
ای که از یاس دلت بوی بهشت
می تراود بیست وچار اردیبهشت
بردمیدی تا که از روز نخست
آسمان فیروزه فام چشم توست
شعر هایت تک به تک کردم مرور
عشق بود و نور بود و شوق و شور
با پدر درنامه ای دُر سفته ای
از مسافت ها چه نیکو گفته ای
از حصار اشک پشت پلک ها
دختر و بابا و عشق ماجرا
در دلم شد ثبت ، ثبت محضری
شعر تو با شهد لفظ آذری
آن زمان بابا اگر چه آب داشت
اینزمان یک قلب در پاکت گذاشت
این سلامم می بری با پای خود
می رسانی محضر بابای خود
یک کلام از من بگو با آن جناب
قطعه ای الماس داری،ناب ناب
تهنیت برگو که غوغا کرده ای
معدنی فیروزه پیدا کرده ای
یا که از دهلی هر آنچه برده بود
بی گمان نادر به تو بسپرده بود
عکس نازت در حرم مطلوب بود
با وقار و عزت و محجوب بود
بس صفا بر صحن جان ها داده بود
ماه گویی توی آب افتاده بود
تا که دستت رو به ایوان خداست
مستجاب الدعوه ای، کامت رواست
تا خدا تفسیر مینایت نگاشت
در کلاس عشق مردودی نداشت
زندگی قانون سنگ و شیشه است
زندگی جولانگه اندیشه است
زندگي در رنگ زيباي خداست
زندگي زیبایي دنیای ماست
زندگی گرم است در آغوش عشق
زندگي زیباست دوشادوش عشق
عشق از خواب خدا شيرين تر است
عشق از مهتاب هم پایین تر است
مرغ مینا ی کلامت نغمه خوان
جاده ی طبع رفیعت کهکشان
دخترم ، نور کلامت منجلیست
تا که ذکرت مدح زهرا و علیست...
مشعل عشقی ، جهان افروز باش
تا ابد مینای من ، فیروز باش....
=======
92/9/15